۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

سروی زبان گشود


متن را که بخوانی بغضی زهرگین در گلو می نشیند و بی آنکه بفهمی صورتت از اشک مرطوب می شود. چه کشیدیم در آن روزها، چه کشیدند اینانی که هر شکنجه ای را تحمل کردند و اینک بعد از دوسال تازه لب می گشایند...
Saeed Shariati
باید حساب همه‌جا را می‌کردم، بازی کاملا جدی بود، پیچیده‌ترین صحنه سیاسی عمرم، پشت سرم ده‌ها مرد مقاوم و تاریخ‌ساز و رو به رویم میلیون‌ها چشم نگران و منتظر که در فوران نفرت آن روزها اشک‌‌آلود و غبار گرفته بودند، صحنه پر از قهرمان بود و ناقهرمان کم داشت، من دومی را برگزیدم. آن روز را می‌گویم. دادگاه، تی وی کورت ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...