۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

چیزی نیست


گاهی نرم و آروم یه غصه ی کوچولو میاد میشینه روی دلت
دست میکشه به گلوت و بغض راه نفست رو میبنده
چشمات آروم آروم گرم میشن و هوای بارونی گونه هات رو تر می کنن
گاهی یه غصه راه رو بر همه چیز می بنده و عضلاتت رو منقبض می کنه
اونوقت یه شونه ی گرم میخوای که سرت رو بذاری و آروم آروم هق هق شکسته در گلوت رو با بارش اشک بریزی بیرون
چیزی نگو فقط شونه ی محکمی برای دلم باش
دست نوازشگری بر پشتم
و بوسه ای بر گونه ام

۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

انتخابات

 
از هم اکنون حضور گسترده ی ملت در انتخابات را تبریک می گویم رای های شما به خوبی شمرده شده و برای اعلام آماده است . ما از رای های شما تا روز انتخابات حفاظت خواهیم کرد. بسیج تهران بزرگ

زمان ما



مدرسه که می رفتیم همش در حال شعار دادن بودیم اما نمی دونم چرا من همیشه این دو تا شعار رو با هم قاطی می کردم:
خمینی خمینی خدا نگهدار تو .... بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو
آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو ..... خون جوانان ما می چکد از چنگ تو
خوب وقتی قاطی می شد خیلی ناجور بود :((

خطر

وقتی حرف می زنم میگی چیزی نگو برات خطرناکه
وقتی جایی میرم میگی نرو برات خطرناکه
وقتی لبخند میزنم میگی نخند برات خطرناکه
وقتی میخوام مستقل بشم میگی بمون برات خطرناکه
وقتی دوستی پیدا می کنم میگی برات خطرناکه
وقتی از حقم دفاع می کنم میگی نکن برات خطرناکه

عزیزم زندگی یعنی خطر و تو منو از زندگی محروم کردی

۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

گذر زمان

تازگی ها تمام فکر و ذکرم را گذاشته ام روی زبان ، باید به یه جایی برسانم اش . راستش تمام این پیگیری تنها برای این است که خودم را مجاب کنم از خانه بیرون بروم و کمتر به کمردرد لعنتی فکر کنم. این روزها تازه می فهمم که چقدر آدمها، شهر و روش زندگی فرق کرده. دوسال برای مردم گذشته اما برای من....
شاید به همین زودی خاطراتم را بنویسم . دوست دارم خاطرات دو سال پیش را بنویسم شاید این گونه بهتر باشد

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

26 بهمن

 
خیلی چیزا رو وقتی از دست میدی شاید برات سخت باشه شاید برات دردآور باشه
خیلی چیزا با از دست دادنشون پیر و زمین گیر میشی اما
با خودت میگی این هزینه ایه که خودم خواستم و پرداختم
توی دلت شاید هم بهش افتخار نکنی اما ناراحت هم نیستی
اما زمانی دردآور میشه که دیگه نمی تونی کمکی به کسی بکنی
زمانی دردآور می شه که دیگران برات دلسوزی کنن
زمانی دردآور میشه که می فهمی قادر نیستی پا به پای بقیه بجنگی
زمانی زهرآگین میشه که خونه نشین میشی
از دیروز تا حالا توی گلوم یه بغضه
بغضی که نه بیرون میریزه و نه میشه مثل همیشه فروخورد و به رو نیاورد

امروز

امروز خیلی حالم بد بود کلاس رو بیخیال شدم
امروز خیلی حالم بد بود ناهار رو بی خیال شدم
امروز خیلی حالم بد بود بارون رو بی خیال شدم
امروز خیلی حالم بد بود زندگی رو بی خیال شدم
امروز
خودم رو بیخیال شدم
چون
زندگی هم منو بیخیال شده بود

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

این زندگی مال ما نبود

 
من تو بچگی خیلی لاغر بودم انقدر که خواهرم بهم میگفت مینیاتور گاهی هم فلرتیشیا ( اون دختره توی گالیور)
هرجا می رفتیم لباس بخریم برای همه لباس پیدا میشد جز من. دم عید که دیگه مصیبت داشتیم وقتی 7 سالم بود لباس برای 6 ساله بود برای 8 ساله هم بود اما برای من نبود . وقتی 8 سالم شد لباس برای 7 ساله بود برای 9 ساله هم بود اما برای من نبود
حالا هم زندگی برای نسل قبل از ما بود برای نسل بعد از ما هم بود اما برای ما نبود

نارحتم

خیلی عصبانیم بعد از قضیه ی مورچه و دخالت فوامیل و حرف بقیه که من باعث می شم بقیه کتک بخورن و این که یکی به مامانش توصیه ی اکید کرده بود که با من جایی نره و به همه گفته بود ما من جایی نمیره دلم شکسته
خوب خیلی ناراحتم

۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

خسته ام

مامان ناراحت است اما من حتا کیفم را آماده کرده ام
برادرم به همه ی فامیل سفارش کرده است مواظبم باشند اما من از این زندگی خسته شده ام
خاله ام می گوید تو را زندانی می کنیم اما من از این همه سانسور از این همه فیلتر از این زندان بزرگی که به نام ایران درست کرده اند خسته ام
خسته ام از مشتی تهی مغز که بر مغزها حکومت می کنند
خسته ام از مشتی مغز که در بی کفایتی و بی درایتی غوطه ورند
خسته ام از جوانیِ پیر شده
خسته ام از پیران زمین گیر شده
خسته ام از مشتی نان به نرخ روز خور که نام دین بر کارهایشان می نهند
خسته ام از دیندارانی که نان در خون ملت می زنند و به نام فتوا برای کشورهای همسایه می خوردن
خسته ام از علمایی که هیچ علمی ندارند
از زاهدانی که هیچ زهدی در کارشان نیست
از دهان های باز و مغزهای بسته
از فتواهایی که در مرز بحرین صادر می شوند و ایران را نمی بینند
از عشق های تلف شده
از عقل های فسیل شده
از ذهن های نابود شده
از..........
من خسته ام و می خواهم راهی به سپیدی بجویم
حتا به قیمت جانم

۱۳۹۰ بهمن ۲۳, یکشنبه

موقعیت خطرناک

الان منتظرم یکی از این دوستانم که در خارج از ایران هستن بگه: فرقی بین ایران و خارج نیست، شما نمی دونین خارج از ایران چقدر سخته والا هیچ جا ایران نمیشه
اونوخ من کل فیلتر و فیلتر شکن و فیلترچی رو یه جا فروکنم توی حلقش

عمو فیلترچی2

واقعن زشته که آدم در جشن 33 سالگی اقتدار نظام بدینوسیله (اینترنت) اعلام کنه که ما به موقعیت کره ی شمالی رسیده ایم

عمو فیلترچی

من که می دونم کجات می سوزه برای همین وقتی فیلترت اینجوری میشه بیشتر ذوق می کنم چون می فهمم خیلی سوختی :)))

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

۱۳۹۰ بهمن ۲۰, پنجشنبه

آمادگی به روش من

برای 25 بهمن شروع کردم به یک رژیم سخت و تناسب اندام آخه با این وضعیت دیگه نمی تونم بدوم و فرار کنم

انتخاباتی دیگر؟؟؟ 5



آیا می توان در انتخاباتی شرکت کرد که کاندیداهای انتخابات قبلی هنوز در حبس اند؟؟؟؟؟

شاید عکس هم بازگو نباشد اما تو می دانی چه بر ما گذشت
ما را به انتخاباتی فرا خواندند که خود میزبانش بودند
مارا به انتخاب میان کسانی ملزم کردند که خود انتخاب کرده بودند
صحتشان را جنتی تشخیص داده بود
رهبر تاییدشان کرده بود
هیچ تردیدی نداشتند
... یادت هست؟
کسی بود که کودکی هایمان با او بود
زیر بمباران با نامش بزرگ شده بودیم
کسی بود که در جنگ دفتر و کتابمان را آماده کرده بود
کسی بود که لحظه ای نگذاشت نگران نان شبمان باشیم
در روزگار جنگ
جنگی حقیقی
... یادت هست؟
شاید عکس نتواند از تردیدهایمان در شرکت در انتخابات بگوید
شاید نتواند از دودلیمان حرفی به میان بیاورد
اما ما می دانستیم دروغ را نمی خواهیم
سیاهی را
بی فرهنگی را
بی لیاقتی را
پس وارد شدیم و میان 4 نفر
میان 4 انتخاب رهبر
میان 4 برگزیده ی جنتی
انتخاب کردیم
..... یادت هست؟؟
اما این انتخاب میان ذلالت و شرافتمان بود
این انتخاب میان زندگی و شهادت خود و عزیزانمان بود
انتخابی که فرزندانمان را در کوچه ی ندا به مسلخ برد
و در دخمه های کهریزک به روح الامین رساند
انتخابی که پدران و مادران
خواهران و برادران
و فرزندان رشیدمان هنوز تاوان انتخاب شرافت و بزرگ منشی را می دهند
انتخابی که حق ما بود
و من و تو برای به دست آمدن آن جنگ و بمباران را به جان خریده بودیم


.... یادت باشد
دیگر انتخابی نیست
نمایشی است از رذالت و دروغ
از کینه و دشمنی
از تجاوز و کشتار
از کهریزک و اوین


آیا می توان در انتخاباتی شرکت کرد که کاندیداهای انتخابات قبلی هنوز در حبس اند؟؟؟؟؟

آتش بازی

شاید تو درک نکنی که چقدر آتش بازی ها مرا می ترسانند و به هشت سال جنگ و ویرانی می کشانندم

شنبه 22 بهمن

22 بهمن روز بسیار زیبایی است که هریک از مسئولین به نوبه ی خود فعل ریدن را صرف می کند

غیبت

چرا بعضیا عاشق اینن که برینن به اوضاع؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گه به گورشون که اینقده فکر می کنن با این کار با مزه به نظر می رسن
و نمی دونم چرا من مثل گاو روم نمیشه بگم برو گمشو

زندگی

زندگی اونی نبود که به ما گفته بودن
زندگی اونی نبود که برای ما تصور کرده بودن
زندگی اونی نبود که ما فکر می کردیم
زندگی اونی نبود که ما می خواستیم
زندگی لجنزاری بود که هرچه خواستیم درستش کنیم خرابتر شد
زندگی باتلاقی شد که هرچه بیشتر خواستیم ازش بیرون بیایم بدتر فرو رفتیم
زندگی مردابی بود که از بیرون به اقیانوس شباهت داشت
سرشار از زیبایی و عشق

۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

انتخاباتی دیگر؟؟4


امروز

امروز حال خوشی داشتم و کمردردم خیلی بهتر بود. احساس کودکانه ای بود اما فکر می کردم بال در آورده ام و می خواستم تا جایی که می توانم راه بروم ، بدوم، و به آسمان بپرم. کمی بعد کمردرد امانم را برید. حالا مثل کودکی هستم که بالهایش را بریده اند ، مثل حوا وقتی که از بهشت رانده شد:)))

رییس جمهور

معلمه توی کلاس زبان می پرسه: اگر شما رییس جمهور ایران می شدید چه کار می کردید؟
نصفی شروع به ایش ایش کردن آخرش هم یه پسره میگه : من اگه رئیس جمهور بودم همه ی آخوندا رو میکشتم
یهو همه: :-|

پ.ن: کلاس زبان ما توی ایرانه هاااا .
پ.ن2: درصد خشانت خون ملت رفته بالا هاااا( شما بخون خشونت)
پ.ن3: ما هوادار امام مقوایی هستیم ( بدون ربط)

کلاس های زبان

انگار من قرارداد بستم هر سه سال یه بار به یکی از مراکز آموزش زبان انگلیسی مراجعه کنم . امسال نوبت کیش ایر بود که ما رو انداخت آخرین کلاس اینترمدیت اما امروز که رفتم سر کلاس و کتابها رو گرفتم چیزهایی متوجه شدم که سگ نبیند و فیلان
تازگی ها اینترمدیت همان المنتری سابق است
جدیدن اسم هایی که ما قبلن می گفتیم از مد افتاده و هر کلاسی یه اسمی پیدا کرده مثل KAC7 یا KAC11 یا هزارتا از اینا
کتابها هم خودشون پرینت می کنن میدن دستت که نفهمی از کجا خوردی
به هرحال ما خیلی با کلاسیم و همه چیمون با همه جا فرق داره ( کیش ایر)

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...