۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

چیزی نیست


گاهی نرم و آروم یه غصه ی کوچولو میاد میشینه روی دلت
دست میکشه به گلوت و بغض راه نفست رو میبنده
چشمات آروم آروم گرم میشن و هوای بارونی گونه هات رو تر می کنن
گاهی یه غصه راه رو بر همه چیز می بنده و عضلاتت رو منقبض می کنه
اونوقت یه شونه ی گرم میخوای که سرت رو بذاری و آروم آروم هق هق شکسته در گلوت رو با بارش اشک بریزی بیرون
چیزی نگو فقط شونه ی محکمی برای دلم باش
دست نوازشگری بر پشتم
و بوسه ای بر گونه ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...