امروز حال خوشی داشتم و کمردردم خیلی بهتر بود. احساس کودکانه ای بود اما فکر می کردم بال در آورده ام و می خواستم تا جایی که می توانم راه بروم ، بدوم، و به آسمان بپرم. کمی بعد کمردرد امانم را برید. حالا مثل کودکی هستم که بالهایش را بریده اند ، مثل حوا وقتی که از بهشت رانده شد:)))
۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
یک گوشه دنیا
کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...
-
<div style="direction:rtl;text-align:right">تابلوی ” تجاوز به لوکرسیا ” که معروف به مهمترین تجاوز تاریخی است و بررسی مفهوم آ...
-
بغلت میکنم و سرم رو روی شونه های نحیفت میذارم و بهت میگم: منو ببخش میدونم توی این زندگی خیلی اذیتت کردم میدونم همیشه سرزنشت کردم میدونم ه...
-
کودکی من در زمان و مدارسی طی شد که خیلی از بچه های سیاسیون و بازاری های مهم رو می دیدم و کنارشون درس می خوندم. از دختر بادامچیان و نوبخت و...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر