۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

مامائیل

https://www.google.com/reader/view/user/17001686633595119493/state/com.google/broadcast
این حوری‌هایی که مؤمنین تو بهشت میزنن به بدن
همینجوری الکی هم نیستن
ینی باردار میشن بعد یه مدت
برا زایمان متخصص لازم دارن
معرفی می‌کنم:
مامائیل

۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

رویاندن پل‌هایی زنده

<div style="direction:rtl;text-align:right">رویاندن پل‌هایی زنده</div>:

هند، استانی دارد به نام مگالایا Meghalaya. گمان می‌رود که اینجا یکی از پر باران‌ترین مناطق دنیا باشد. در این منطقه جنگل‌هایی انبوه و رودهای خروشان بی‌شمار قرار دارد.


گذر از این رودها یکی از دغدغه‌های همیشگی مردم بوده است. اما مردم این ناحیه به جای بنا کردن پل‌هایی از چوب، سنگ، فلز یا سیمان و بتن و به جای استفاده از دانش مهندسی و معماری پل، سال‌های متمادی است که آراسته به هنر و دانشی منحصر به فرد شده‌اند!


آنها پل‌ها را نمی‌سازند، بلکه می‌رویانند!



مردم ریشه‌ها و شاخه‌های درختانی را که در دو سوی رودخانه قرار دارند، با دست در راستای افقی قرار می‌دهند و به تدریح شبکه‌ای زنده از ریشه‌ها و شاخه‌ها ایجاد می‌کنند.


طول بعضی از این پل‌های زنده به حدود سی متر هم می‌رسد و می‌تواند وزن پنجاه نفر و حتی بیشتر را هم تحمل کند.



از آنجا که این پل‌ها زنده هستند، مقاومت و دوان آنها نسبت به پل‌های چوبی، بسیار بیشتر است. از آنجا که میزان بارش سالانه در این منطقه از هند، ۱۵ متر است، این پل‌های زنده به تدریج رشد می‌کنند و بر مقاومت آنها افزوده می‌شود.



ساکنان محلی هند، بیش از هزار سال است که این کار را می‌کنند، آنها بیشتر از درخت کائوچو برای این کار استفاده می‌کنند.


البته ساخت یک پل با این روش، بسیار طول می‌کشد و ده تا پانزده سال طول می‌کشد، چرا که باید با صبر و حوصله فراوان و بدون آسیب رساندن به بافت زنده درختان، آنها را در جهت مناسب رویاند. در عوض پلی ساخته می‌شود که برای نوه‌های سازنده هم قابل استفاده خواهد بود.


بسیاری از ساکنان این هنر را به فرزندان خود می‌آموزند و به آنها یاد می‌دهند چطور بدون آسیب رساندن به ریشه‌های درختان با شکیبایی، پل‌هایی سبز درست کنند.


این پل‌ها نمونه‌ والایی از پیوند انسان و طبیعت است.








منبع: + و +






ناگهان سیبی از
درخت افتاد


OFTAD.com | افتاد : خلاقیت و نوآوری





پذیرش
آگهی
یک پزشک
(آگهی‌های متنی و تصویری در وبلاگ و آگهی متنی در
زیر فید)











Related posts:

  1. پخش زنده یک عمل جراحی به صورت زنده و به طریق سه‌بعدی خوب، بعد از پخش زنده سه‌بعدی مسابقات ورزشی، سرانجام پای...
  2. تست وبلاگ‌نویسی زنده: پخش زنده بازی پرسپولیس – ملوان! ...
  3. پخش زنده ویدئویی با موبایل راستش محدود کردن پست‌های وبلاگ به پست‌هایی که برای کاربران...
  4. وبلاگ‌نویسی زنده با کمک «گوگل ویو» همان طور که قبلا در پستی نوشته بودم، وبلاگ‌نویسی زنده،...



۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

برای سمیه

<div style="direction:rtl;text-align:right">نامه همسر شهید باکری به سمیه توحیدلو: من و همسر شهید همت هم آماده‌ایم تا شلاق بخوریم</div>:

همسر شهید حمید باکری، از سرداران افتخارآفرین دفاع مقدس، در نامه‌ای خطاب به سمیه توحیدلو، فعال ستاد میرحسین موسوی که به جرم انتقاد از احمدی‌نژاد دستگیر شده بود و روز چهارشنبه در زندان اوین شلاق خورد، نوشت: نمی دانم چگونه از شما عذر خواهی کنم. شما هیچ گناهی ندارید. آرمانهای ما این بود که جامعه ای داشته باشیم بر پایه عدل و قسط که در تمام دنیا نمونه باشد، بر هیچ کس ظلمی نرود، زمینه رشد همه انسانها فراهم شود، دیگر کسانی که “من ” هستند بر ما حکومت نکنند، بلکه “ما” شویم و غبار غم و غصه و فقر و بی فرهنگی را از جامعه به شیوه ی اخلاق و سیره پیامبر (ص) بشوییم. شما از جمله کسانی بودید که آن آرمانها را باور کردید، ولی می خواستید روش ها را تغییر دهید شاید نتیجه بهتری بگیرم. ما باید ممنون شما باشیم که از “من ” به “ما ” رسیدید.


به گزارش کلمه، فاطمه چهل امیرانی در این نامه همچنین اعلام آمادگی کرد که همانند توحیدلو شلاق بخورد، و خاطرنشان کرد: ظاهرا آقایان ترسیدند عدالت تعریف شده با تفکر آنان خدشه دار شود و باید حکم داده شده به شما اجرا می شد. به استناد همان تعریف از عدالت خیلی ها مثل من از طرف آقایان به این جرم ها متهم هستیم. پس برای اینکه در حق شما ظلم نشده باشد اینجانب فاطمه چهل امیرانی فرزند ید الله و همسر شهید همت خانم ژیلا بدیهیان آمادگی اجرای حکم شلاق را در برای خود داریم. اما هر شلاقی که بخوریم احساس می کنیم حقمان است چون یک عمر خوابیدیم و فکر کردیم که صلاح مملکت را خسروان دانند. گرچه قلب و روح ما سالهاست تازیانه ها را تحمل کرده …..


متن کامل نامه همسر شهید باکری به سمیه توحیدلو را در ادامه بخوانید:



دخترم سمیه خانم


“بار خدایا ، تو به دوستانت از همه دوستانشان مهربانترى و بر آنان که به تو توکل کنند از هرکس دیگر کارسازتر . درون پرده رازشان را مى‏بینى و بر ضمایرشان آگاهى و اندازه بصیرتشان را مى‏شناسى و اسرارشان بر تو آشکار است و دلهایشان در حسرت دیدار تو سوخته است .

اگر غربت به وحشتشان افکند یاد تو انس و آرامش آنهاست و اگر باران مصایب بر سرشان ببارد به پناه جستن از تو روى آرند . زیرا مى‏دانند که زمام همه کارها به دست توست و هر چه شود به مشیت و قضاى توست .

بارخدایا ، اگر زبانم از سؤال عاجز است یا ندانم چسان روى سؤال به درگاه تو آرم ، مرا به آنچه صلاح من در آن است ، راه بنماى و دلم را به جایى که رستگارى من آنجاست ، متوجه ساز که چنین رهنمودها از تو بعید نیست و چنین کارسازیها از تو شگفت نباشد . بارخدایا ، با من به بخشایش خود رفتار کن و به عدالت خود رفتار مکن”


خطبه ۲۱۸ نهج البلاغه



چه نام برازنده ای! پدر و مادرت با چه نیت خالص و شناختی این نام را بر عزیزی چون شما نهاده اند! شاید می دانستند شما هم مثل آن شیر زن تاریخ اسلام باعث آشکار شدن جهل جاهلان زمان خود خواهید شد.


عجب بازار مکاره ای داریم! با تبلیغات فراوان عده ای را جاسوس معرفی می کنند و سپس با چرخش ۱۸۰ درجه به استناد رافت اسلامی همان جاسوسان را با احترام و عزت آزاد و روانه خانه شان می کنند. دریغا که در حق زن تحصیل کرده و متعهد و همکیش و هموطن خود چه ظلمی روا می دارند.


نمی دانم چگونه از شما عذر خواهی کنم. شما هیچ گناهی ندارید. آرمانهای ما این بود که جامعه ای داشته باشیم بر پایه عدل و قسط که در تمام دنیا نمونه باشد، بر هیچ کس ظلمی نرود، زمینه رشد همه انسانها فراهم شود، دیگر کسانی که “من ” هستند بر ما حکومت نکنند، بلکه “ما” شویم و غبار غم و غصه و فقر و بی فرهنگی را از جامعه به شیوه ی اخلاق و سیره پیامبر (ص) بشوییم. شما از جمله کسانی بودید که آن آرمانها را باور کردید، ولی می خواستید روش ها را تغییر دهید شاید نتیجه بهتری بگیرم. ما باید ممنون شما باشیم که از “من ” به “ما ” رسیدید.


چه تصادفی! در آستانه آغاز هفته دفاع مقدس هستیم. شهدا علت حضور خود در جبهه ها را فاجعه ی زنان سوسنگرد عنوان می کردند و امروز … شهدا کجایید تا ببینید…..


البته من یک بار هم در روز عاشورا شاهد سیلی خوردن بر صورت دختری مذهبی با نام زهرا سادات بودم. جالب اینکه من به حال کسی که سیلی را زد بیشتر تاسف خوردم ، که چه جاهلانه فکر می کند که اعمالش به خاطر خداست و نمی اندیشد که چه می کند. و این داستانها تکرار تاریخ است…


نمی دانم بخندم یا گریه کنم به حال کسانی که به دنبال متهم می گردند که چرا در جامعه اینقدر بد اخلاقی و عصبانیت و تند روی است؟ که چرا در جیب جوانان ما چاقو است؟… چگونه به این افراد تفهیم کنیم که شما خود در دو سال اخیر در تمام میادین و خیابانهای شهر کارگاه آموزشی با انواع لوازم از جمله خنجر و باتوم و قمه گذاشته اید، تا دیگران یاد بگیرند اگر می خواهند به کسی که نظر مخالف آنها را دارد ضربه ای بزنند باید آنطور بزنند که بمیرد و بلند نشود.


ظاهرا آقایان ترسیدند عدالت تعریف شده با تفکر آنان خدشه دار شود و باید حکم داده شده به شما اجرا می شد. به استناد همان تعریف از عدالت خیلی ها مثل من از طرف آقایان به این جرم ها متهم هستیم. پس برای اینکه در حق شما ظلم نشده باشد اینجانب فاطمه چهل امیرانی فرزند ید الله و همسر شهید همت خانم ژیلا بدیهیان آمادگی اجرای حکم شلاق را در برای خود داریم. اما هر شلاقی که بخوریم احساس می کنیم حقمان است چون یک عمر خوابیدیم و فکر کردیم که صلاح مملکت را خسروان دانند. گرچه قلب و روح ما سالهاست تازیانه ها را تحمل کرده …..


سمیه خانم ، چند روز پیش با آسیه درباره کسانی که مورد ظلم و اذیت واقع شده اند صحبت می کردیم. می گفت: ” مامان! فکر می کنم بی غیرت شده ایم.” می خواهم جواب آسیه را اینجا بدهم … آسیه! من بی غیرت نیستم. من یک زن آذری هستم که در سایه کوههای سر به فلک کشیده آذربایجان بزرگ شده ام و مانند مردان سرزمینم آزاده ام و آزاد می اندیشم وهمانند مردان مرد تاریخ آذربایجان باغیرتم. و اگر صبر می کنیم، نه صبر زرد است بلکه هنوز معتقدیم کسانی هستند که می توانند بیدار شوند و باید به آنها فرصت داد. امیدواریم روزی برسد که همه ما با هر اعتقادی دست در دست هم سرزمینمان را آباد کنیم.


فاطمه چهل امیرانی ۲۵/۶/۹۰




احمدی نژاد کارشناس 500 سال پیش محیط زیست

<div style="direction:rtl;text-align:right">احمدی‌نژاد:‌ برخی سر و صداها بلند شده، اما دریاچه ارومیه هر ۵۰۰ سال یک بار همین‌طور می‌شود</div>:

محمود احمدی نژاد اعتراضات مردم شهرهای مختلف آذربایجان نسبت به خشک شدن دریاچه ارومیه و سوء مدیریت دولت در این زمینه را «برخی سر و صداهای بلند شده» توصیف کرد و با طبیعی دانستن خشک شدن این دریاچه، گفت: «دریاچه ارومیه هر ۵۰۰ سال با چنین شرایطی روبه‌‌رو می‌شود.»


به گزارش فارس، رئیس دولت دهم صبح امروز – جمعه – در آخرین روز سفر استانی خود به اردبیل، درباره بحران دریاچه ارومیه و اعتراضات موجود درباره آن، گفت: بر اساس ارزیابی‌ها دریاچه ارومیه هر پانصد سال با چنین شرایطی روبه‌‌رو می‌شود به طوری که پانصد سال پیش نیز چنین وضعیتی داشته و بیش از سیصد میلی‌متر کاهش بارندگی در این منطقه اتفاق افتاده بود.


وی بدون اشاره به سوء مدیریت هایی که این دریاچه را به سمت مرگ می‌برد، در مورد انتقال آب ارس به این دریاچه گفت: با منطقی یا غیر‌منطقی بودن این انتقال کاری نداریم اما آنچه مهم است این که هنوز نتوانستیم از سهم برداشت شده خود از ارس درست استفاده کنیم.


رئیس دولت دهم در عین حال ادعا کرد: همه دنیا را می توان آباد کرد حتی کویر را، اما به شرط اینکه شیوه مدیریت و برنامه ریزی را اصلاح کرد. وی گفت: اگر فقط ۲۰ درصد پولی که طی ۵۰ سال گذشته برای سد سازی هزینه می کردیم برای اصلاح شیوه آبیاری هزینه می شد هم اکنون مصرف آب ما یک سوم مصرف در حال حاضر بود یعنی ۳ برابر می توانستیم محصول برداشت کنیم.


وی گفت: دولت در خدمت شماست و با یک یا حسین و یا علی باید کارها را به پیش ببریم و نگران بودجه نباشیم! احمدی‌نژاد افزود: برای تغییر شیوه‌های آبیاری بودجه خوبی اختصاص داده است که این بودجه برای اردبیل نامحدود است!!


احمدی نژاد همچنین به طور تلویحی به غیر منطقی بودن برخی مصوبات استانی دولت اعتراف کرد و گفت: تمام مصوبات و پروژه‌هایی که از سوی دولت به مردم وعده داده شده باید اجرایی شود مگر موارد استثنایی و نادر که واقعاً توجیه منطقی نداشته باشد.


رئیس دولت همچنین موضوع انتقال آب از رودخانه ارس به آذربایجان غربی و شرقی را مورد اشاره قرار داد و گفت: انتقال آب از این رودخانه بزرگ و وسیع به این معنا نیست که حق آبه در مغان کم می‌شود. ایران هنوز از همه حق آبه خود از این رودخانه استفاده نمی‌کند از این‌رو دولت با سرمایه‌گذاری‌های وسیع تصمیم دارد که با انتقال آب به مناطقی که با کمبود آب مواجه هستند این مناطق و دست‌ها را نیز آباد کند.




۱۳۹۰ شهریور ۲۵, جمعه

برای سمیه توحیدلو

<div style="direction:rtl;text-align:right">از وبلاگ ها/ خواهرم سربلند دار که امروز بیش از همه طواف و عبادت کردی</div>:

واکنش ها به اجرای حکم شلاق سمیه توحیدلو، وبلاگ نویس منتقد در شبکه های اجتماعی همچنان ادامه دارد.


ریحانه طباطبایی وبلاگ نویس و روزنامه نگاری که خود زمستان سال گذشته مدتی را در انفرادی های دوالف به سر برده بود در یادداشتی در وبلاگ خود با عنوان “سربلند دار” می نویسد:


سال ۸۴ بود، قرار شد تا فیلمی برای دکتر معین ساخته شود، جعمی از جوانان جمع شدیم پر از شور و جوانی، در میان ما دختری بود محجبه، تنها دختر چادری جمع، در زیر زمینی جمع شدیم و عوامل فیلم آمدند و دکتر معین آمد و بزرگتر ها و خلاصه فیلم کلید خورد، همه با شور و هیجان صحبت می کردیم، می تاختیم و نقد می کردیم، اما در این بین دخترک چادری جمع آرام سخن می گفت، لبخند همیشه بر صورتش بود ، عصبانی نمیشد، مثل ما تند نمی شد، در تمام طول اون ۹ ساعت صبور و بود آرام، با وقار، کم کم دوست شدیم، آغاز دوستی من با سمیه توحید لو…


پس از آن چندباری دیدمش، همیشه خندان و صبور بود، در ستاد نسیم همیشه دور هم جمع می شدیم و حرف میزدیم، ما از ستاد هنرمندان و روزنامه نگاران و او در ستاد نسیم و بقیه بچه هایی که بودن،…. گذشت اون سال ها….هر کس به دنبال زندگی.


سال ۸۸ شد، بازهم او در ستادی مشغول شد، این بار باهم نبودیم، اصلا من نبودم، کودتا صورت گرفت، شبهای سیاه و دختر صبور و آرامی که به زندان رفت، باورم نمی شد نماد دختران مسلمان سرزمینم در زندان،باورم نمی شد…بازهم گذشت فکر کنم حدود ۸۸ روز شایدم بیشتر نمی دانم، اما او آزاد شد و یکدیگر را دیدیم و خندان بود مثل همیشه حتی مثل امشب …نه آن زمان که از زندان آزاد شد و نه این شب کذایی شکایتی نکرد…


به دیدن آزاد شده ها که می آمد، می گفت زیارت قبول، باور داشت که اوین عبادت گاه هست، او بارها بارها آنجا به طواف رفته بود….


همدیگر را می دیدیم، آخرین بار شب احیا بود، در حسینیه ارشاد، همدیگر را در آغوش کشیدیم از حکمش پرسیدم گفت خیره انشاء الله….خیر نبود….


می گن ضربه ها آرام بوده؛ خودش نوشته : ” خوشحال باش. قصدت تحقیر بود. اعتراف می کنم احساس تحقیر شدگی تمام وجودم را سوزاند. آنقدر که گمان نبرم که تکرار شدنی باشد.”


نمی دونم چی بنویسم، چه بگویم، می دونم تا ننویسم خوابم نمی بره، آروم نمی شم، از حقیر شدن آدمهایی که انسان نیستند، شرم و حیا را فراموش کرده اند، از بی شرمی سیاه روی ترین سیاه دلان تاریخ….


درس سمیه و یاسر را ازکتاب های تاریخ و دینی حذف کنید، فقط آبروی خودتان می رود که آن عصر جاهلیت بود این عصر ….از انگلستان و مصر و دیگر جاهای دنیا نگویید، هیچ نگویید مدتی سکوت کنید بهتر است سکوت کنید


امروز بی شرمی در این سرزمین به بالاترین نقطه خود رسید، امروز خدا هم گریه خواهد کرد، دختری را ، یکی از مسلمان ترین دختران این سرزمین را، اصلا تو بگو نامسلمان، یک انسان را به جرم اعتقاد و اندیشیدن شلاق می زنند، وای برای این مسلمانی، وای بر این حکومت داری و سرزمین داری ….


ما می مانیم، ما سربلند و سبز در تاریخ می مانیم، شما هم می مانید اما شرمسار در تاریخ، ما می مانیم و شما می روید در حالیکه نفرین مادران و دختران این سرزمین بدرقه راهتان است.


خواهرم سربلند دار که امروز بیش از همه طواف کردی بیش از همیشه عبادت کردی خواهرم سربلند و سبز ماندی.




«جدايی نادر از سيمين» نماينده ايران در اسکار شد


«جدايی نادر از سيمين» نماينده ايران در اسکار شد


فيلم «جدايی نادر از سيمين» ساخته اصغر فرهادی، و برنده جايزه بهترين فيلم جشنواره برلين به‌عنوان نماينده ايران در اسکار معرفی شد.

به گزارش رسانه‌های ايران، سرانجام پس از چند هفته کشمکش در محافل سينمايی ايران، آخرين اثر اصغر فرهادی به رقابت‌های اسکار بهترين فيلم غيرانگليسی‌زبان اسکار راه يافت.

امير اسفندياری، سخنگوی هيأت انتخاب فيلم ايرانی برای شرکت در هشتاد و چهارمين دوره اسکار، با اعلام پايان مذاکرات اعضای اين هيأت، بيانيه نهايی آن را در اختيار رسانه‌ها قرار داد.

وی گفت بررسی‌ هيأت انتخاب تمامی جوانب صنعتی، فرهنگی، انتقادی، موفقيت‌های بين‌المللی، پخش جهانی و ... را مورد نظر قرار داد و «جدايی نادر از سيمين» را برگزيد.

روز چهارشنبه ۲۳ شهريورماه جاری، هیأت انتخاب فيلم ايرانی برای معرفی به اسکار ۲۰۱۲ فهرست پنج فيلم مورد نظر خود را اعلام کرد.

«جدايی نادر از سيمين»، ساخته اصغر فرهادی، «ورود آقايان ممنوع»، ساخته رامبد جوان، «مرهم» ساخته علی‌رضا داودنژاد، «اين‌جا بدون من»، ساخته بهرام توکلی و «آلزايمر» ساخته احمدرضا معتمدی، پنج فيلمی بودند که برای بررسی و ارزيابی نهايی مورد توجه قرار گرفتند.

«جدايی نادر از سيمين» در زمان نمايش خود در ايران رکورد فروش را شکست و در سطح جهانی با فروشی بيش از ۱۰ ميليون دلار پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينمای ايران تاکنون شد

هيأت انتخاب پس از بررسی فهرست رسمی ۶۰ فيلم که از تاريخ نهم مهرماه سال ۸۹ تا هشتم مهرماه سال ۹۰ در ايران اکران شده‌اند، اين پنج فيلم را برگزيد.

احمدرضا معتمدی، سازنده فيلم «آلزايمر»، در همان روز اعلام اسامی پنج فيلم برگزيده با ارسال نامه‌ای به هیأت انتخاب از حضور در این رقابت انصراف داد.

اعضای هیأت انتخاب فيلم ايرانی برای اسکار ۲۰۱۲ رؤيا تيموريان (بازيگر)، پوران درخشنده (فيلم‌ساز)، محمد بزرگ‌نيا (فيلم‌ساز)، شهرام جعفری‌نژاد (منتقد سينما)، محمد داودی (فيلم‌بردار)، علی‌رضا شجاع‌نوری (بازيگر و تهيه‌کننده)، مهدی صباغ‌زاده (فيلم‌ساز)، رسول صدرعاملی (فيلم‌ساز) و امير اسفندياری (مدیر امور بین‌الملل بنیاد سینمایی فارابی) بودند.

پيش از اين در محافل سينمايی ايران «جدايی نادر از سيمين» سزاوارترين فيلم برای معرفی به اسکار ارزيابی شده بود.

«جدايی نادر از سيمين» با بازی ليلا حاتمی، پيمان معادی، ساره بيات، شهاب حسينی، سارينا فرهادی، مريلا زارعی و علی‌اصغر شهبازی؛ پنج جايزه آخرين دوره جشنواره فيلم فجر را از آن خود کرده و سه جايزه اصلی خرس طلايی بهترين فيلم برای اصغر فرهادی و خرس‌های نقره‌ای بهترين بازيگر زن و بهترين بازيگر مرد را برای مجموعه بازيگران آن به‌دست آورده است.

این فیلم افزون بر ایران، در سینماهای هلند، فرانسه، آلمان، سوئد، سوئیس، بلژیک، مجارستان و تایلند به روی پرده رفته است و از ۹ دی (۳۰ دسامبر) در سينماهای آمريکا به نمايش درخواهد آمد که فصل بسيار مناسبی برای فيلم‌های اسکاری به‌شمار می‌رود.

«جدايی نادر از سيمين» در زمان نمايش خود در ايران رکورد فروش را شکست و در سطح جهانی با فروشی بيش از ۱۰ ميليون دلار پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينمای ايران تاکنون شد.

صاحب‌نظران ايرانی معتقدند «جدايی نادر از سيمين» می‌تواند موفقيت فيلم «بچه‌های آسمان»، ساخته مجيد مجيدی را به‌دست آورد. «بچه‌های آسمان» در سال ۱۹۹۸ به‌عنوان يکی از پنج نامزد نهايی جايزه بهترين فيلم خارجی اسکار برگزيده شد.

فيلم اصغر فرهادی در رقابت‌های امسال اسکار رقيبان سرسختی چون «پوستی که در آن زندگی می‌کنيم» پدرو المادوار اسپانيايی، «ما يک پاپ داريم» نانی مورتی ايتاليايی و «پسری با دوچرخه» برادران داردن بلژيکی را پيش رو خواهد داشت.

هشتاد و چهارمين دوره جوايز اسکار دوشنبه هشتم اسفند به وقت ايران (۲۶ فوريه ۲۰۱۲) در کداک تيه‌تر لس‌آنجلس برگزار و اسامی نامزدهای اسکار چهارم بهمن (۲۴ ژانويه) اعلام خواهد شد.


برای سمیه

<div style="direction:rtl;text-align:right">آگهی مخصوص تازیانه‌های رگبار وسط دشت تابستون</div>:
فرزندم رجب

نیزه‌ی نم‌باد شرجی وسط دشت تابستون
تازیانه‌های رگبار توی چله‌ی زمستون
درد دارد ننه اما هیچ‌کدوم نتونستند نتونستند جلوی من رو بگیرند ننه

قربان تو؛ مادر رجب






۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

جبر جغرافیایی

<div style="direction:rtl;text-align:right">جبر جغرافیایی</div>:
اگر در ایران متولد شوید، صرف نظر از اینکه کشور شما روی یکی از عظیم‌ترین منابع انرژی قرار دارد پول بنزین را به قیمت آزاد و رقابتی پرداخت خواهید کرد. اگر هم بخواهید یک خودرو شخصی بخرید باید مالیات دولت و عوارض شهرداری و پول بیمه را تمام و کمال بپردازید. دولت شما تصمیم گرفته کشور را با همان سیاست اقتصادی اداره کند که در جهان آزاد و بدون پول نفت اجرا می‌شود. خیلی هم خوب. اگر دولت ما نمی‌تواند در پاسخ‌گویی به مردم با کشورهای پیشرفته رقابت کند، دست کم در قیمت‌گزاری‌هایش می‌تواند جهانی عمل کند. فقط یک مشکل کوچک وجود دارد. نوبت به خرید خودرو که می‌رسد شما به ناگاه تافته جدا بافته می‌شوید. خودرو داخلی را در غیاب بازار رقابتی با قیمتی سرسام‌آور و تحمیلی می‌خرید و خودرو خارجی را به قیمت چند برابر پیشرفته‌ترین کشورهای جهان. همه پولش هم مستقیم می‌رود توی جیب دولت. چرا؟ چون درآمدتان بالاتر از کشورهای پیشرفته است؟ چون مملکت شما پول نفت دارد؟! چون روی بنزین تخفیف گرفته‌اید؟ چون دولت شما خدماتی ارایه می‌کند که دیگر دولت‌ها نمی‌کنند؟ چون دولت از شما مالیات نمی‌گیرد؟

فکر نکنم. شاید فقط دلیلش این باشد که شما در ایران به دنیا آمده‌اید. یا شاید می‌خواهند نقره‌داغتان کنند که به مانند پدرانتان هوس آب و برق مجانی و پول نفت به سرتان نزند.


دو حسنک در زمانِ ما



زمان ما دو تا حسنک بود:
یه حسنک اونی بود که همه بهش دستور میدادن اون بدبخت هم نوکر ملت بود و همه هی می گفتن: من گرسنه ام حسنک کجایی؟
اون یکی هم حسنکی بود که به همه دستور می داد و فکر می کرد ناجی ملته و همه باید به حرفاش گوش کنن و به همه می گفت: هرکی خورشید رو میخواد پاشه همراه من بیاد
ما نفهمیدیم اون حسنک اولیه بهتر از دومیه :((

۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

هرگز نخواب کوروش

<div style="direction:rtl;text-align:right">یک شعر</div>:

شعری از بانو سیمین بهبهانی به مناسبت حذف نام کوروش از کتاب های درسی تاریخ


هرگزنخواب کورش


دارا جهان ندارد،

سارا زبان ندارد

بابا ستاره ای در


!هفت آسمان ندارد


کارون ز چشمه خشکید،


البرز لب فرو بست


حتا دل دماوند،


آتش فشان ندارد


دیو سیاه دربند،


آسان رهید و بگریخت

رستم در این هیاهو،


گرز گران ندارد


روز وداع خورشید،


زاینده رود خشکید

زیرا دل سپاهان،


نقش جهان ندارد


بر نام پارس دریا،


نامی دگر نهادند

گویی که آرش ما،


تیر و کمان ندارد


دریای مازنی ها،


بر کام دیگران شد

نادر ز خاک برخیز،


میهن جوان ندارد


دارا ! کجای کاری،


دزدان سرزمینت

بر بیستون نویسند،


دارا جهان ندارد


آییم به دادخواهی،


فریادمان بلند است


اما چه سود،


اینجا نوشیروان ندارد


سرخ و سپید و سبز است


این بیرق کیانی


اما صد آه و افسوس،


شیر ژیان ندارد


کوآن حکیم توسی،


شهنامه ای سراید


شاید که شاعر ما


دیگر بیان ندارد


هرگز نخواب کوروش،


ای مهرآریایی


بی نام تو،وطن نیز

نام و نشان

ندارد

حاکمیت دوگانه

<div style="direction:rtl;text-align:right">حاکمیّت دوگانه</div>:

دیدگاهی موضع امریکا را در برابر تحوّلات مصر، فرصت‌طلبانه یا ریاکارانه می‌خواند که برداشتش از سیاست و بازی‌های آن یا خیلی ساده‌انگارانه باشد یا شعار آزادی و دموکراسی را چیزی مانند شعار اسلامخواهی نظام ایران بداند که به ابتدا به شیوه‌ی «حرف مرد یکی است» ابراز می‌شود ولی در پایان- به قول دوستان افغانستانی- به «ما تسلیم زور نمی‌شویم مگر اینکه پرزور باشد» منتهی. شاید همین الآن هم با دیدن تحوّلات بحرین یا جان‌سختی قذّافی در مقایسه با اعتراضات آرامتر مصریان بعضی لب به عتاب اوباما بگشایند که زودتر از آنچه باید، پشت مبارک را خالی کرد. اوباما و شخصیّت او یکی از دهه‌ها عامل مؤثّر در محاسبه‌ی مواضع امریکا به علاوه‌ی سیاست همیشگی این کشور، حزب او، تغییرها و درسهای زمانه، پیش‌رفت شیوه‌های تحلیل و بررسی اوضاع و بسیاری عوامل دیگر است. برای همین است که واکنش به اعتراضات مردمی علیه مبارک و پینوشه را نباید تنها به تفاوت دو رئیس‌جمهور متفاوت فروکاست بلکه باید آنرا نتیجه‌ی برآیند مختلف دو کلّ یکپارچه در دو زمان متفاوت دید. اوباما هرچند به نسبت رئیس‌جمهور بسیاری از کشورها اختیارات زیادی دارد امّا شخصیّت او تنها یکی از بسیار مؤلّفه‌هایی است که آن برآیند کلّی را می‌سازد. این از مقدّمه‌ی اوّل.

گذشته از یکّه‌تازیهای رهبر نظام در داخل کشور به مناسبتهای گوناگون که به نتیجه‌ای منجر نمی‌شود یا حتّی گاه اثر عکس دارد ( که جا دارد به وقتش فهرست بلند و بالایی از آن تهیّه شود) و مهمترین آن سخن گفتن درباره‌ی احمدی‌نژاد در بیست‌ونه خرداد معروف بود که حالا شاید خود وی بیش از همه از آن پشیمان باشد؛ خطبه‌ی عربی وی درباره‌ی مصر نمونه‌ی خوبی برای بررسی است. آن خطبه، بلافاصله جوابش را با سخنان قرضاوی درباره‌ی شیعیان بحرین گرفت تا مگر سودای رهبری مسلمین جهان کمی تعدیل شود که من یکی بعید می‌دانم. تازه قرضاوی اسلامگرای معتدلی به نسبت سلفی‌های مصر است و از جایی سخن می‌گوید که پایتختش رأس الحسین و سیّده زینب دارد و سابقه‌ی حکومت فاطمیان و فتوای شیخ شلتوت را پشت سر و الازهرش با الهام از نام دختر پیامبر نامگذاری شده است. پس همانگونه که آزادیها و عدالتهای گوناگون داریم، برداشتهای مختلفی نیز از اسلام داریم که چه بسا جایی بعضی از آنها بیشتر موجب مزاحمت شود تا منفعت. یک اندیشه‌ی سکولار با اعتراضات بحرینیان با رواداری بیشتری برخورد می‌کند تا کسی که تشیّع را رقیب دینی خود ببیند و البتّه مصر و جایگاه رهبری جهان عرب را هم نباید فراموش کرد و دیدیم که به ایران به خاطر دخالت در منطقه‌ی خلیج فارس چه پیامی دادند و باید منتظر حرکت روزافزون فلسطینیانی که در سوگ صدّام و بن‌لادن نشستند به طرف مصر جدید به جای ایران شد. البتّه اگر مصرف آن سخنرانی عربی را بیشتر داخلی بدانیم بحث دیگری است. این هم از مقدّمه‌ی دوّم.

می‌رسیم به جای بحثمان که چند روز پس از پرسش نهم من در ضمن ده‌پرسش از رهبر، خبر دعوت ایران از حاکمان سوریه و یمن برای مدارا و گفتگو با مخالفان انتشار یافت. از دستگاه دیپلماسی ایران انتظار نمی‌رفت که حاکمان یمن و سوریه را یک‌کاسه کند، همانطور که گفتگوی ایران با مخالفان بشّار اسد- با هر انگیزه‌ و هدفی، از دعوت به مصالحه تا یافتن جایی در سوریه‌ی آینده- جای تعجّب داشت. امّا اینها در صورتی مفید بود که آن سخنان بی‌موقع رهبر نظام در انحرافی خواندن اعتراضات مردم سوریه بیان نشده بود. با گفتن آن سخنان، وجهه‌ی ایران در حمایت از قیام عربی در منطقه مخدوش شد و حالا اعراب منطقه، نظام ایران را به همان چیزی متّهم می‌کنند که پیروان نظام، امریکا را. با این تفاوت که امریکا شعار آزادیخواهی را ذیل منافع خود تعریف می‌کند و نظام حاکم ایران قرار است که عکس آن را انجام دهد.آن دهان که بی‌موقع باز شد، فرصت بالابردن جایگاه ایران در منطقه را از بین برد. این نوشته در پی پرداختن صرف به تحوّلات اخیر منطقه نیست که درباره‌اش به اندازه‌ی لازم- و نه کافی- نوشته‌اند. غرض گرفتن دو سه درس کوچک برای خود ما بود:

الف: به عکس اوباما و جایگاه او در ساختار سیاسی امریکا، رهبر نظام ایران بارها کاری کرده یا سخنی گفته که فقط به درک شخصی او بستگی داشته است و به نتیجه‌ای نینجامیده است امّا وی از شکست گذشته درسی نگرفته و احتمالاً نخواهد گرفت.
ب: چنین جایگاهی ربطی به شخصیّت حقیقی سیّدعلی خامنه‌ای ندارد. هرچند می‌توان کس دیگری را به جای او در نظر گرفت و شرایط متفاوتی برای ایران امروز تصوّر کرد ( کسانی که به سیره‌ی آیت‌الله خمینی مراجعه می‌کنند، کمابیش همین می‌کنند) ولی این جایگاه از آنجا که در قانون اساسی به همین شیوه تعریف شده به آن شخص حقیقی مفروض، مجال ایفای نقشی متفاوت نمی‌دهد. تازه مقایسه‌ی خامنه‌ای به عنوان یکی از معدود روحانیان مرتبط با محافل روشنفکری نشان می‌دهد که در فرض روی کار آمدن یک روحانی سراپا سنّتی، وضع کنونی می‌توانست از این هم بدتر باشد.
ج: وامّا حاکمیّت دوگانه... . به عکس آنچه خامنه‌ای در سفر خود به قم آنرا شعار و هدف اصلاح‌طلبان دانست، ما تفاوت موضع وی در قبال سوریه و کنشهای اخیر دستگاه سیاست خارجی ایران را می‌توانیم در راستای تداوم همان حاکمیّت دوگانه بدانیم. حاکمیّت دوگانه، حاکمیّت شخص خامنه‌ای و منتقدان اصلاح‌طلبش نیست بلکه حاکمیّت همزمان خرد جمعی و عقل فردی است. حکومت مطلقه از وقتی در ایران با مشروطیّت قید خورد این شکاف به وجود آمد که در تقابل شاه و مصدّق و بعدها شاه و امینی رخ نمود، پس از انقلاب نیز دو رهبر جمهوری اسلامی بارها با شخص دوّم مملکت دچار اختلاف شدند که تداوم آن، نشان می‌دهد چیزی بیش از یک اختلاف سلیقه‌ی ساده است. واکنش شتابزده و بدون محاسبه به تحوّلات سوریه نتیجه‌ی تشخیص رهبر بود و تلاش برای رفع‌ورجوع آن، ابتدا با دعوت حاکم سوریه و معترضان به تفاهم و سپس گفتگو با معترضان، کار عقلانیّت جمعی که نتیجه‌ی آن سخنان نسنجیده را دیدند و -هرچند دیر- به فکر جبران مافات افتادند. همه‌گیرشدن گفتمان دموکراسی در جهان و اکنون در منطقه، کفّه را روز‌به‌روز به نفع جنبه‌ی جمهوریّت ساختار سیاسی دوزیست ایران سنگینتر می‌کند. هنگامه‌ی دوّم خرداد و جنبش سبز تنها دو نمود از این کشاکش بودند و هستند و این کارزار ادامه خواهد یافت که به گمانم غلبه‌ی جنبه‌ی جمعی این ساختار بر جنبه‌ی فردی آن دیر و زود خواهد داشت ولی سوخت و سوز نه.

مانا نیستانی

مواظب تقی باش


<div style="direction:rtl;text-align:right">*خاطره يک پزشک*</div>:
بخش اطفال رفتم دستکش هام رو عوض کنم، نمیدونم تا برگردم چه بلایی سر خودش
آورد که اینطوری گریه میکرد! پرسیدم آخه کجات درد میکنه کوچولو؟...بدون وقفه
میگفت: «تقی.....تقی!»
پرستار رو صدا زدم، ولی اونم نتونست متوجه بشه که این بچه چش شده ...بچه هم که
ول کن نبود و دائم تقی تقی میکرد! گفتم تقی جان آروم باش! مرد که گریه نمیکنه!!
پرستار گفت اسمش که تقی نیست آقای دکتر! تو پرونده اش نوشته رامتین! گفتم خب
شاید تو خونه تقی صداش می کنند!!...اونم زد زیر خنده!
ازش خواهش کردم مادر بچه رو صدا کنه، تا بخش رو روی سرمون خراب نکرده!!
مادرش که اومد ، یه چسب زخم خواست و چسبوند رو "انگشت شست" اش ،بعد هم دلداری
اش داد و آرومش کرد
گیج شده بودم! پرسیدم قضیه چی بود؟...
مشخص شد تو مهدکودک ، اسم امام ها رو به ترتیب انگشت های دست، به این ها یاد
میدن،... این بچه هم که انگشت شست اش مونده بود لای دسته صندلی و درد گرفته
بود، برای همین هم وقتی ازش می پرسیدیم کجات درد میکنه ، همش میگفت: «تقی»


میل

علی فرزات



<div style="direction:rtl;text-align:right">کاریکاتور هفته – 77</div>:









نخست: علی فرزات، کارتونیست مشهور عرب،
توسط نیروهای امنیتی حکومت سوریه در یکی از میدان‌های اصلی دمشق ربوده شد و بدن نیمه
جان او پس از ضرب و شتم و شکستن انگشتانش در حوالی شهر پیدا شد. علی فرزات، که حدود
شصت سال دارد، پنجشنبه‌شب، سوم شهریورماه جاری، در حالی که از محل کار به خانه‌اش بازمی‌گشت
توسط چهار تن از افراد "نقاب‌دار" در نزدیکی ساختمان راديو تلويزيون دولتی
و ستاد نيروهای امنيتی سوريه، ربوده شده بود.
یک خویشاوند وی به رسانه‌ها گفته که مهاجمان تهدید کردند استخوان‌هایش را خواهند
شکست و به او هشدار دادند به کشیدن تصاویر اعضای دولت پایان دهد. گفته می‌شود که مهاجمان
پس از شکستن انگشتان علی فرزات به او گفته‌اند که "این هشدار است" ... عکس بالا علی فرزات را قبل و بعد از مهرورزی نشان می دهد.


.







دوم: کاریکاتور بالا کار علی فرزات است:
برای قطار "اصلاحات "در آخر ِ راه ریل، ریلی تازه کار گذاشته اند اما با
رنگ؛ یک ریل دروغین، یک ریل نقاشی شده و نه واقعی، یک ریل "فریب"


.


سوم: این کاریکاتور پایینی هم کار طرفداران فرزات است:







.

چهارم: اینجا (+) صفحه حامیان علی فرزات است.
عضو شوید


.


.


.




یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...