۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

نامه ای عاشقانه به محسن رضایی( سبزوار رضایی)


<div style="direction:rtl;text-align:right">برسد به دست خود خود سبزوار آقا...</div>:
سلام حاج محسن!
خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ آقا محسن شنیدم طیاره تون بوکسووات کرده با دماغ اومده تو زمین؟ ماموریت می رفتین دیگه؟ بلیط ملیط مزنه اش چنده الان؟ ما جز ضریب فلاکتیم خیلی وخته سوار نشدیم...
راستی محسن خان! نوشته بودین با اون دست اوف شده تون، بدون توجه به شلوغ بازی محافظا و فراش باشیا دم هواپیما واستادین تا همه پیاده شن مبادا اگه هواپیما ترکید تنهایی جزغاله نشن...عجب انسان هستین شما به خدا!!
نوشته بودین که می خواستین به عنوان یه مسئول سر صحنه شاهد ماجرا باشین و قبل رفتن به پاویون اگه کسی درد دلی داشت باهاتون مطرح کنه. البته من الان هر چی فکر می کنم شما رو مصدر هیچ امری نمی بینم. مردونه حتی تو پیشونی تونم برای آینده چیزی نوشته نشده. اصولا آخرین باری که شما حرفتون برو داشت من بچه بودم. ینی آشنایی ما با شما بر می گرده به اون رادیو صدای امریکا که با هزارتا پارازیت گوش می کردیم. آقا زاده خیلی اسمتونو میاورد.
راستی حاجی هیچ فکر کردی اگه همین دیروز به لقا الله می پیوستی چی می شد؟ هاع؟ نه خداییش؟ تعطیل می کردن؟ عزای عمومی؟ ویژه برنامه تلوزیونی؟ مصاحبه با خانواده؟ با علی تون یا احمد آقا جان نور دیده؟ از سالای جنگ؟ مگه چیزی ام یادشونه حاجی؟ اون موقعی مث ما الفم نبودن خوب. سالای بعدشو هم که احمد آقا خوب تعریف کردن. اصن فک نکنم بذارن احمد آقا حرف بزنند. ممنوع التصویر باس باشن. حاجی حالا جنگ و اون قدیمو بی خیال، این جدیداشو ما یادمونه ها. شما اون چن شب اومدی تلوزیون یادت که هست؟ من که رای ندادم خوب یادمه چه برسه به دیگران. یادته که چطوری خیلی منطقی نفر دوم مملکتو بردی گوشه رینگ؟ مث کلی می ذاشتی بذنه تو سرت، اما خیلی قشنگ و منطقی آخرش خفتش کردی. اصن انگار داشتی نفر اول این کشور خفت می کردی. هر چی نباشه سوگولیش بود؛ مث الان نبود که کارد و پنیر باشن. یه ذره یاد اون حاج محسن زمان جنگ افتادم. یه ذره البته... یه ایران داشت نیگات می کرد.
بعد انتخابات یادته که تو شبکه خبر رایات افتاد؟ اون روز که رفتی برا شکایت چی؟ یادته گفتی هر کی بهم رای داده بیاد تو سایت ثبت کنه؟ حاجی اصن لازم نبود مث مهندس و شیخ مهدی دل شیر می داشتی، فقط کافی بود که خیلی شیک یه مدت دهن مهنتو می بستی به خدا! خیلی از هم نسلای من یادشون نبود که جوونی و جنگ نابلدی امثال تو جون چقد از بهترین هموطنای مارو گرفت، چقد پی همین کثافت کاریای سپاهو تو دوره تو ریختن. همونجوری که خیلی از دسته گلای همین اصلاح طلبارو یادمون رفته بود حاجی جان!
من می دونم، تو هم می دونی این سد علی آقا خیلی کینه شتریه. ینی عمرا نمی ذاره یکی مث تو دیگه چیزخاصی بشه. حتی وزیرم نمی تونی بشی. همونجوری که میرو شیخم دیگه نمی تونن چیزی بشن. اما حداقل اونا قهرمان موندن.
بیانیه لازم نبود، فقط کافی بود اون چاک دهنتو می بستی
آخرش نگفتی اگه هواپیما میفتاد چی می شد حاجی؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...