زمان ما دو تا حسنک بود:
یه حسنک اونی بود که همه بهش دستور میدادن اون بدبخت هم نوکر ملت بود و همه هی می گفتن: من گرسنه ام حسنک کجایی؟
اون یکی هم حسنکی بود که به همه دستور می داد و فکر می کرد ناجی ملته و همه باید به حرفاش گوش کنن و به همه می گفت: هرکی خورشید رو میخواد پاشه همراه من بیاد
ما نفهمیدیم اون حسنک اولیه بهتر از دومیه :((