۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

آوار شد

« میدونی، تو یک بار نمردی، تو با هر غمی، با هر سانحه ای، با هر مرگی، دوباره و دوباره و دوباره میمیری، و من در ماتمت مینشینم اما باز هم دوست دارم در خانه ای که تو زندگی کرده ای همیشه و همیشه صدایت کنم: مامان»

دیروز اجساد آن چهار نفر را از موتورخانه خارج کردند و تمام امید ما به زنده بودنِ حداقل چهار نفر از مردان قهرمان شهرمان به خاکستر نشست. هزاران هزار بار از دیشب تا امروز مرگ این چهار نفر را دیده ام. انگار با مرگ این چهار نفر تازه پلاسکو آوار شد بر این شهر، روی قلب همه ی ما.
دلم گرفته و عصبانی ام .

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...