دلم می خواد از همه خداحافظی کنم و بگم دارم میرم. و بیام یه جایی مثل اینجا که نه کسی منو میشناسه و نه من کسی رو میشناسم بشینم و یه دل سیر بنویسم. اونوقت من باشم و خودم و خودم . اینجوری زنده هستم در عین مردن. حرکت دارم در عین بی حرکتی. نفس می کشم در عین بی تنفسی
و حالا
با خودم تصور می کنم جهانی رو که من به راحتی در یک قسمتش میمیرم و در قسمتی دیگه به حیات خودم ادامه میدم. به راحتی حرکت می کنم و در گوشه ای میمیرم و در گوشه ی دیگر متولد میشم. ای کاش در جهان خارج از اینجا هم به همین صورت بود. من در گودر میمیرم و در توییتر متولد میشم. در میهن بلاگ به قتل میرسم و در بلاگ اسپات از نو زاده میشم. و به این صورت خیلی راحت از حالی به حال دیگه. از گونه ای به گونه ی دیگه. از کارکردی به کارکرد دیگه میرسم.
در جهان رسانه این ممکنه اما آیا در جهان بیرون هم به همین صورت هست؟؟ نه. در جهان بیرون باید بروز و ظهور داشته باشی که به تو به عنوان یه موجود زنده نگاه کنن. باید علاوه بر حضور فکری . یک حضور جسمی ، مادی ، زبانی، تعاملی، ارتباطی داشته باشی تا به تو به عنوان یک موجود زنده نگاه کنن. و این میسر نیست مگر با یک جابه جایی فیزیکی که نیازمند پول و تجهیزات هست . یک تعامل همراه با حضور فیزیکی که نیازمند قدرت ارتباطی و دانش زبانی چه از لحاظ مکالمه و چه ادبیات ارتباطی آن سرزمین هست و یک ارتباط اجتماعی و اقتصادی و .. که همه و همه به وضعیت مالی خوب انسان بستگی داره.
فکر می کنم با این وضعیت جسمی که من پیدا کردم. در حال حاضر چنین امری محاله و دلم می خواست ............
ای کاش نبودم. نکنه افسرده شده ام؟؟
و حالا
با خودم تصور می کنم جهانی رو که من به راحتی در یک قسمتش میمیرم و در قسمتی دیگه به حیات خودم ادامه میدم. به راحتی حرکت می کنم و در گوشه ای میمیرم و در گوشه ی دیگر متولد میشم. ای کاش در جهان خارج از اینجا هم به همین صورت بود. من در گودر میمیرم و در توییتر متولد میشم. در میهن بلاگ به قتل میرسم و در بلاگ اسپات از نو زاده میشم. و به این صورت خیلی راحت از حالی به حال دیگه. از گونه ای به گونه ی دیگه. از کارکردی به کارکرد دیگه میرسم.
در جهان رسانه این ممکنه اما آیا در جهان بیرون هم به همین صورت هست؟؟ نه. در جهان بیرون باید بروز و ظهور داشته باشی که به تو به عنوان یه موجود زنده نگاه کنن. باید علاوه بر حضور فکری . یک حضور جسمی ، مادی ، زبانی، تعاملی، ارتباطی داشته باشی تا به تو به عنوان یک موجود زنده نگاه کنن. و این میسر نیست مگر با یک جابه جایی فیزیکی که نیازمند پول و تجهیزات هست . یک تعامل همراه با حضور فیزیکی که نیازمند قدرت ارتباطی و دانش زبانی چه از لحاظ مکالمه و چه ادبیات ارتباطی آن سرزمین هست و یک ارتباط اجتماعی و اقتصادی و .. که همه و همه به وضعیت مالی خوب انسان بستگی داره.
فکر می کنم با این وضعیت جسمی که من پیدا کردم. در حال حاضر چنین امری محاله و دلم می خواست ............
ای کاش نبودم. نکنه افسرده شده ام؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر