۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

آزادی

می توان همه ی عمر به آسمان خیره شد تا خورشید برآید و خود به خود سحر گردد
می توان تمام عمر در انتظار شاهزاده ای بود سوار بر اسب سپید آرزوها و امیالمان
می توان دست روی دست گذاشت
نشست
و دنیا را به نقد کشید
اما من برای رسیدن به صبح
برای برآوردن آرزوهایم
برای آمدن تو
هرگز منتظر تقدیر نخواهم ماند
دستان تاول زده ام گواه این ماجراست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...