۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

المپیک امسال

همیشه من بودم و پدر و حسین که مسابقات جهانی را می دیدیم . که با تمام غرغرهای نوشین و مامان می نشستیم و تا صبح فوتبال می دیدیم. المپیک را زیر و رو می کردیم. خبرهای کشتی را به هم می دادیم . ساعت مسابقات را حفظ می شدیم.......
پدر که رفت ، من بودم و حسین و محمد علی . حسین بلد بود چگونه جو مسابقه را بین خانواده راه بیندازد. شور و شوقی ایجاد می کرد و محمد سور وساتی به پا می کرد یا حداقل تلفنی از وضعیت هم با خبر بودیم . خوش می گذراندیم و جو می دادیم به هم.
امسال المپیک آمد و رفت و من.............
حسین آمریکا، محمد سوئد و من اینجا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...