۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

همین نزدیکی7

نگاه می کند و می گوید: شما خارجی هستید؟

مرد میان سال به نظر می رسد. با موها و ریش هایی جوگندمی، گرچه چندان نمی توان این ها را ملاک سن قرار داد. فقر آدمی را پیر می کند. به گربه ها که غذا می دهم از آن سوی پیاده رو به سمت من می آید و با ناراحتی و کمی عصبانیت می گوید: تازه بهشون غذا دادم.
گربه ها دور پاهایش چرخ می زنند و می فهمم که او را می شناسند. می گویم: گربه های قشنگی هستن، فکر کردم گرسنه ان. خب شاید بعدن بخورن اشکالی نداره. انگار اعتمادش را جلب کرده باشم، لبخند می زند: اینا چیه براشون میریزی؟ می گویم: غذای خشک مخصوص گربه ها. مثل پدری که به فرزندانش افتخار کند نگاهی به گربه ها کرد و گفت: ممنون اما بهشون غذا دادم شما زحمت نکشین.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...