۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

شالگردن

فیلم جالبی نبود اما ما به ناچار چشم دوخته بودیم به صفحه ی تلویزیون و فیلم را دید می زدیم. وقتی مادر به مدرسه ی پسر رسید، او به پشت بام رفته بود و با دوستش زمین فوتبال همسایه را نگاه می کرد. بی هیچ دلیلی پسر از پشت بام مدرسه به حیاط افتاد و مادر که در دفتر مدرسه بود صحنه ی افتادن فرزندش را دید...کودک به زمین افتاد و شالگردنش در هوا معلق بود... شالگردنش در هوا معلق بود شالگردن چهارخانه ی قرمز...
شالگردن در هوا معلق بود شالگردن چهارخانه ی خاکستری شاید رنگ دیگری داشت من دیگر رنگ برایم اهمیت نداشت فقط شوکه شده بودم نمی فهمیدم چه باید بکنم. مرد از بالای پل به پایین پرتاب شد و شالگردنش در میانه ی آسمان و زمین می رقصید. صحنه ی عجیبی بود باورش ناممکن بود. بعد آمبولانسی که شهیدی را حمل می کرد و بعد... خشم مردم. خشم مردمی که تا اندکی پیش بیشتر به دسته ی عزاداری شبیه بودند تا یه تجمع سیاسی. و بعد دود و گاز اشک آور و بعد دسته های بسیجی و بعد...   در میانه ی دود بودیم که مردی در سمت ما پرچم امام حسین را می چرخاند و بقیه گاز اشک آور را دوباره به سمت گاردی ها پرت می کردند..
.در میانه ی عاشورای 88شالگردن در هوا معلق بود . انگار در آسمان می رقصید...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...