گاهی دل آدم دوخته میشود به یک زمان خاص و هرچه تن می زند از یادآوری باز هم زمان تو را به سوی خود می کشد با درد با شادی با نگرانی با دلخوشی . زمان مثل اسبی می دود و گاه تو ناخواسته مثل زنی که موهایش را به اسب بسته باشند ، با دردی جانکاه پرت می شوی به آن زمان خاص ، روحت زخم بر می دارد و تنت...
گاهی زمان بی رحم می شود و تو هرچه تن می زنی ، هرچه می گریزی از تداعی خاطرات ، باز هم ناگریزی از جبر هجوم خاطرات ناخواسته، گاه تنها یک حرف ، یک کلمه آوار می شود بر سرت تا تمام آنچه نمی خواستی ، به یاد آوری. سخت است وقتی که آن کلمه فراگیر باشد و با هر سخنی تو را به آن سو پرت کند که نباید.
از زمان انتخابات تا به حال به اصلاح طلب و اصلاح طلبی می اندیشم. شاید زیبا شاید زشت اما مرا پرت می کند به فضای بعد از انتخاب خاتمی و آنچه بر من و ما گذشت. به نام اصلاح طلبی و زنده باد مخالف من ، چه بر ما مدافعان اصلاح طلبی گذشت سخت و دشوار است. آن روزها تکرار می شود دوباره و همواره، تا زمانی که نفهمیم آزادی بیان و زنده باد مخالف من یعنی چه. کاش دموکراسی در این کشور پا بگیرد تا روشنفکران و اصلاح طلبان به نام آزادی ، خودزنی نکنند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر