۱۳۹۲ شهریور ۲۱, پنجشنبه

خودزنی

گاهی دل آدم دوخته میشود به یک زمان خاص و هرچه تن می زند از یادآوری باز هم زمان تو را به سوی خود می کشد با درد با شادی با نگرانی با دلخوشی . زمان مثل اسبی می دود و گاه تو ناخواسته مثل زنی که موهایش را به اسب بسته باشند ، با دردی جانکاه پرت می شوی به آن زمان خاص ، روحت زخم بر می دارد و تنت...
 گاهی زمان بی رحم می شود و تو هرچه تن می زنی ، هرچه می گریزی از تداعی خاطرات ، باز هم ناگریزی از جبر هجوم خاطرات ناخواسته، گاه تنها یک حرف ، یک کلمه آوار می شود بر سرت تا تمام آنچه نمی خواستی ، به یاد آوری. سخت است وقتی که آن کلمه فراگیر باشد و با هر سخنی تو را به آن سو پرت کند که نباید.
از زمان انتخابات تا به حال به اصلاح طلب و اصلاح طلبی می اندیشم. شاید زیبا شاید زشت اما مرا پرت می کند به فضای بعد از انتخاب خاتمی و آنچه بر من و ما گذشت. به نام اصلاح طلبی و زنده باد مخالف من ، چه بر ما مدافعان اصلاح طلبی گذشت سخت و دشوار است. آن روزها تکرار می شود دوباره و همواره، تا زمانی که نفهمیم آزادی بیان و زنده باد مخالف من یعنی چه. کاش دموکراسی در این کشور پا بگیرد تا روشنفکران و اصلاح طلبان به نام آزادی ، خودزنی نکنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...