۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

مداد و دفتر ما و دولت ميرحسين

چند روز پیش با خواهرزاده ها رفتیم بازار که لوازم التحریر بخرن. راستش دیدن اون همه لوازم التحریر با اون تنوع منو به زمان تحصیل خودم برد. به خصوص دبستان. زمانی که ما دبستان بودیم  جنگ بود و  ترس و دلهره و کمبود. به اون صورت مداد و دفتری نبود و اگر بود با قیمتی سرسام آور و کیفیتی افتضاح. ما که توی  اون سن، زیاد از کیفیت و کمیت سردرنمیاوردیم اما از حرفای بزرگترا می فهمیدیم که ممکنه دفتر گیرمون نیاد و همین دلشوره مینداخت توی دل بچه ی کم سن و سال. از کیفیت هم وقتی خبردار میشدیم که نوک مداد چینی میشکست و تا آخر کلاس ما مجبور بودیم دم سطل آشغال مداد بتراشیم و هنوز نتراشیده نوکش بشکنه و آخرش هم دست به دامن معلم که برامون مداد بتراشه.
به هرحال توی همین زمان دولت یه وظیفه ی بزرگ به عهده گرفت و اون هم حفظ آرامش اقتصادی خانواده ها بود. دفترهای مشق و مدادهایی که در مدارس توزیع میشد ( هرچند کم و با کیفیتی نازل) باعث می شد دغدغه ی بزرگ ما بچه دبستانی ها از بین بره و بدونیم دفتر و کتابی هست که مدرسه بریم . خوبی قضیه هم این بود که توی اون شرایط کسی نه امکانش رو داشت و نه به فکرش بود که با خرید دفتر و مدادهای آنچنانی فخر بفروشه. همه مثل هم بودیم یه نوع دفتر و یه نوع مداد.
ایجاد آرامش توی اون شرایط سخت بود اما دولت این کار رو کرد یادمه یه بار دیدم کلی کیسه ی آرد گندم جلوی نونوایی گذاشتن. توی عالم بچگی برام عجیب بود و با خودم فکر کردم خب اگه دزد بیاد اینا رو ببره چی؟ چرا کیسه ها رو توی مغازه نمیذارن. از پدر که پرسیدم گفت بین مردم میگن آرد کمه و از هفته ی دیگه نون نداریم دولت دستور داده کیسه های آرد رو بیرون نونوایی بذارن که خیال مردم راحت باشه. شاید دولت چندان قدرت اقتصادی رو نمی تونست بالا ببره اما همین امید و همین برابری نسبی باعث می شد مردم اعتراض نکنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...