خواب ها در امتداد واقعیت اند ، در مسیر دغدغه ها ، در تداعی اتفاقات روزمره و گاه آنچه هر روز در ذهن و فکرت درگیرشان هستی حتا بدون آنکه بدانی ، با آنکه همه فکر می کنند از یاد برده ای بعد از دو سال غربت نشینی و اقامت در جایی که از نظر همه بهترین است.
دیروز حسین حرفی زد که دلم را به آتش کشید، برای خودش ، برای همه ی ما مردمان این سرزمین که چه اینجا مانده باشیم و چه رفته باشیم بازهم بعد از سالها مصیبت هایمان را همراه داریم و با ذهن و روح مان در خواب و بیداری به دوش می کشیم. گفتم نگران نباش ما هم میایم پیشت، گفت دیشب خواب دیدم اومدن باز دستگیرم کنن، اومده بودن اینجا که منو برگردونن ایران . اما من خوشحال بودم که بازم شماها رو از نزدیک می بینم.
گریه کردم. به پهنای صورت اشک ریختم که چه ملتی هستیم ، همه ی ما خواه ناخواه مصیبت های یک نظام غلط را همواره بردوشِ روح و جانمان حمل می کنیم حتا اگر به روی مان نیاوریم
دیروز حسین حرفی زد که دلم را به آتش کشید، برای خودش ، برای همه ی ما مردمان این سرزمین که چه اینجا مانده باشیم و چه رفته باشیم بازهم بعد از سالها مصیبت هایمان را همراه داریم و با ذهن و روح مان در خواب و بیداری به دوش می کشیم. گفتم نگران نباش ما هم میایم پیشت، گفت دیشب خواب دیدم اومدن باز دستگیرم کنن، اومده بودن اینجا که منو برگردونن ایران . اما من خوشحال بودم که بازم شماها رو از نزدیک می بینم.
گریه کردم. به پهنای صورت اشک ریختم که چه ملتی هستیم ، همه ی ما خواه ناخواه مصیبت های یک نظام غلط را همواره بردوشِ روح و جانمان حمل می کنیم حتا اگر به روی مان نیاوریم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر