۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

دایی خوب من

سرش رو تکون داد و گفت: دکتر این حکومت دیگه درست نمیشه، از محور عدالت خارج شده مثل دستگاهی که از محورش خارج شده و دیگه قادر به کار نیست. این حکومت خون ریخته و خون ، خون می طلبه. خون بدون منتقم نمی مونه. خداوند خودش گفته کسی که عاشق من بشه من عاشقش می شم و کسی که در راه من فدا بشه من خود فدیه ی او خواهم بود. این بچه ها در راه خدا کشته شدن این حکومت بناحق خونشون رو ریخت و خداوند خودش ثاره ، خودش فدیه است ، خودش منتقم این بچه ها خواهد بود. دکتر اینا خیلی ظلم کردن، خیلی خیانت کردن ، به این جوونا به ما به آرمان ها و امیدهای ما خیانت کردن. ما به خاطر اسلام اومدیم وسط اما اینا به اسلام هم خیانت کردن. دکتر اینا دیگه موندنی نیستن. نمی تونن بمونن
دکتر اینا رو تعریف می کرد و من گریه می کردم. نزدیک یکسال هست که دایی رفته اما نمی تونم قبول کنم اون همه شور و انرژی به یکباره از جمع ما پرکشیده باشه.
دوستت دارم دایی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...