۱۳۹۱ دی ۹, شنبه

هذیان های یک عصبانی

خب عصبانیم
از خودم عصبانیم
از اخلاق بدم ناراحتم
بدم میاد از این که به همه این فرصت رو میدم که از بالای سرم ... بزنن به هیکلم
دلم نمی خواد تفکر صفر و یک داشته باشم
اما چند بار باید تاوان محبت داد؟
چند بار باید با دیگران دوست شد و همون دیگران .... به هیکل و اخلاق و روح آدم؟
مگه من کیم؟
سیبل دیگران؟
جالبی قضیه هم اینه که هی نمی خوام با دیگران دوست بشم از ترس همین اخلاق ها و همین کارها
بازم توی رودرواسی دوست میشم و همونی که می ترسم سرم میاد
دیگه در هیچ شرایطی چنین کاری نخواهم کرد
شرمنده اما
گه بگیرن به این زندگی مزخرف من 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...