عادت داشتم روزی یه چند کلمه هم شده بنویسم و عقده گشایی کنم . گاهی حتا سر روی شونه ی کلمات می ذاشتم و حسابی گریه می کردم . برای آدم تنهایی مثل من این تنها راه حله. اما این روزها با این دست گچ گرفته اصلن نمی تونم حرف بزنم انگار زبونم بسته شده. خیلی حرفا توی دلم مونده کلی بغض توی گلوم سنگینی می کنه اما مثل یه آدم لال شدم حتا احسااس می کنم این کلمات حق مطلب رو ادا نمی کنن. دوست دارم این گچ لعنتی رو بکوبم روی کیبورد
۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه
دست گچی
عادت داشتم روزی یه چند کلمه هم شده بنویسم و عقده گشایی کنم . گاهی حتا سر روی شونه ی کلمات می ذاشتم و حسابی گریه می کردم . برای آدم تنهایی مثل من این تنها راه حله. اما این روزها با این دست گچ گرفته اصلن نمی تونم حرف بزنم انگار زبونم بسته شده. خیلی حرفا توی دلم مونده کلی بغض توی گلوم سنگینی می کنه اما مثل یه آدم لال شدم حتا احسااس می کنم این کلمات حق مطلب رو ادا نمی کنن. دوست دارم این گچ لعنتی رو بکوبم روی کیبورد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
یک گوشه دنیا
کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...
-
<div style="direction:rtl;text-align:right">تابلوی ” تجاوز به لوکرسیا ” که معروف به مهمترین تجاوز تاریخی است و بررسی مفهوم آ...
-
<div style="direction:rtl;text-align:right">رفقا! رفقا! این قدر زود تسلیم نشین</div> : کوپالسکی : رفقا! رفقا! این قدر ...
-
به تازگی عکسی در اینترنت دست به دست میشود که دیدنش خالی از لطف نیست : در طنز بودن این عکس حرفی نیست اما نکته ی مهم این گونه عکس ه...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر