۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

تصمیم سال جدید

دیگه مثل قدیما نیست . می دونم که دیگه پیر شدم و سنی ازم گذشته برای همین دوست ندارم با یه آدم خیلی جوونی دوست بشم که بعد از این که دلش رو زدم بهم بگه: می دونی از اولش هم دلم سوخت که باهات دوست شدم
یا وقتی یه مدت گذشت بگه: می دونی عزیزم من خیلی دوستت دارم هااااا اما دوستام مسخره ام می کنن
یا با هزار زور و زحمت ما رو ببره پیش روانشناسش و اون یارو با وقاحت تمام جلوی روی من بهش بگه: با مامانت دوست شدی؟؟
حالا هر چقدر هم که من بگم غلط کرده اما بازم ناراحت می شم .
امسال تصمیم گرفتم برم مسافرت . تنهایی بار سفر ببندم و برم مسافرت . شاید اوایل نتونم راه برم شاید مجبور باشم توی مسافرخونه تک و تنها بشینم و آسمون رو نگاه کنم اما باید از این حالت خودم بیرون بیام . درک آدمها سخته و من اعصاب این رو ندارم که یکی بخواد اذیتم کنه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...