نگاه کن
هنوز در سفرم
گذشته رهایم نمی کند
سخت در آغوشم گرفته
چنگال هایش تا بیخ استخوانم را می آزارد
نگاه کن
هنوز ضربه ها
با همان توان
با همان سختی
فرود می آیند بر روح و جانم
نگاه کن
هنوز اشکهایم
هنوز بغض گلویم
هنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز
مرا آزاد کن از بند این گذشته ی سخت
مرا آزاد کن
خسته ام
دیگر پاهایم
دیگر دستانم
دیگر روح بی رمقم
یارای حرکت ندارد
مرا آزاد کن
هنوز در سفرم
گذشته رهایم نمی کند
سخت در آغوشم گرفته
چنگال هایش تا بیخ استخوانم را می آزارد
نگاه کن
هنوز ضربه ها
با همان توان
با همان سختی
فرود می آیند بر روح و جانم
نگاه کن
هنوز اشکهایم
هنوز بغض گلویم
هنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز
مرا آزاد کن از بند این گذشته ی سخت
مرا آزاد کن
خسته ام
دیگر پاهایم
دیگر دستانم
دیگر روح بی رمقم
یارای حرکت ندارد
مرا آزاد کن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر