۱۳۹۰ اسفند ۲۷, شنبه

تو بیایی همه ی ثانیه ها، ساعت‌ها از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند

بی تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند
سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند
از همان لحظه که از چشمِ یقین افتادند
چشم‌های نگران، آینهٔ تردیدند
نشد از سایهٔ خود هم بگریزند دمی
هرچه بیهوده به گردِ خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پیِ خود
همه از دیدنِ تنهائیِ خود ترسیدند
غرق دریایِ تو بودند ولی ماهی‌وار
باز هم نام و نشانِ تو ز هم پرسیدند
در پیِ دوست همه جایِ جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیرِ تقویمِ جلالی به جمالِ تو خوش است
فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند
تو بیایی همهٔ ثانیه‌ها، ساعت‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...