صدای آتش بازی است نترس
خانه می لرزد و من و نوشین و مادر کنار دیوار ایستاده ایم مادر می گوید: از بالای مخابراته شایدم توبخونه . برای من فرقی نمی کند تمام قلبم می لرزد و تمام عضلاتم منقبض شده. صدای ضدهوایی ها لحظه ای قطع نمی شود و ناگاه صدای مهیبی تمام وجودم را منهدم می کند چشم باز می کنم و مادر می گوید ترسیدی؟ می گویم: نه من نمی ترسم. راه و رسم کودکی است و من خجالت می کشم بگویم میترسم.
نیمه ی شعبان است و آسمان سرشار از نورهای قرمز و زرد و سبز
نسرین تازه وارد تهران شده که موشک باران شروع می شود ناگهان چندین موشک با هم تهران را به ویرانه بدل می کند و من تمام تنم می لرزد. نسرین جیغ می زند و به زیرزمین می رود و تا آخرین روزهای موشک باران از زیرزمین بیرون نمی آید. شیشه های خانه می شکند و تمام اتاق پر از شیشه می شود. پدر به ما می خندد و می گوید شما بروید زیرزمین من همین جا می خوابم تا اگر موشکی افتاد در بغل شما بیفتم. موشک ها امان ما را بریده اند و من در دل می گویم نه نمی ترسم
آتش بازی تمام شده اما من هنوز موشکهایی را می شمرم که تمام کودکی و نوجوانی مرا منهدم کردند.
خانه می لرزد و من و نوشین و مادر کنار دیوار ایستاده ایم مادر می گوید: از بالای مخابراته شایدم توبخونه . برای من فرقی نمی کند تمام قلبم می لرزد و تمام عضلاتم منقبض شده. صدای ضدهوایی ها لحظه ای قطع نمی شود و ناگاه صدای مهیبی تمام وجودم را منهدم می کند چشم باز می کنم و مادر می گوید ترسیدی؟ می گویم: نه من نمی ترسم. راه و رسم کودکی است و من خجالت می کشم بگویم میترسم.
نیمه ی شعبان است و آسمان سرشار از نورهای قرمز و زرد و سبز
نسرین تازه وارد تهران شده که موشک باران شروع می شود ناگهان چندین موشک با هم تهران را به ویرانه بدل می کند و من تمام تنم می لرزد. نسرین جیغ می زند و به زیرزمین می رود و تا آخرین روزهای موشک باران از زیرزمین بیرون نمی آید. شیشه های خانه می شکند و تمام اتاق پر از شیشه می شود. پدر به ما می خندد و می گوید شما بروید زیرزمین من همین جا می خوابم تا اگر موشکی افتاد در بغل شما بیفتم. موشک ها امان ما را بریده اند و من در دل می گویم نه نمی ترسم
آتش بازی تمام شده اما من هنوز موشکهایی را می شمرم که تمام کودکی و نوجوانی مرا منهدم کردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر