۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

خواهرزاده‌ی من‌4


قبل از انتخابات بود و طبق معمول بحث سیاسی در خانه ی ما داغ. همه در موردِ موسوی و کروبی حرف می زدیم که :
امین: من به رضایی رای میدم
ما چشمامون مثلِ وزغ شد
خواهرم: به کی؟
امین: به دوستم رضایی

پ . ن : کاشف به عمل اومد که فکر کرده رضایی همون دوستشه که توی مهدکودکشون هست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...