۱۳۹۲ مهر ۲۰, شنبه

دغدغه هاى يك قاليباف آماتور ١

همه وقتى ميخوان از زندگى آشفته و پر از مشكلاتشون گله كنن ميگن مثل كلاف سردرگم شده اما شما نميدونين كه هيچ كلافى بدتر از كلاف بريده بريده نيست ، وقتى يك سرش رو به زحمت پيدا ميكنى ميدونى به آخر نميرسه و با هر نخ بايد منتظر باشى كه به زودى تموم بشه و تو باز هم به دنبال سر ديگه اى بگردى، مثل زندگى بريده بريده ى من كه با هر حادثه زندگى جديدى رو شروع كردم مثل كارهاى نا تمام من مثل عشق هاى بى سرانجام من مثل.... 
كلاف سردرگم رو ميشه با زحمت سرش رو پيدا كرد اما كلاف تكه تكه رو هر بار بايد سر جديدى براش پيدا كرد و از قبل بدونى كه هيچ لباسى نميشه باهاش بافت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...