۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

چشم در چشم


مامور صورتش را جلو آورد
چندان که فاصله ی صورتش با صورت من کمتر از 5 انگشت بود
خندید
چشمانش را به چشمانم دوخت
و من سفر کردم
رفتم به دو سال پیش
مرد صورتش را پوشانده بود
فاصله ی صورتش با صورت من کمتر از 5 انگشت بود
چشم در چشم
نباید کم میاوردم
چشم دوخته بود به چشمانم
و من زیر ضربات زنجیر
کم نیاوردم
مستقیم در چشمانش نگاه کردم
کم آورد
با کابل به بازویم زد و رفت
باز آمدم
مرد به صورتم نگاه می کرد
من رو گرداندم و با سرعت فرار کردم
اما مجال ندادند
اما مجال نبود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...