۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

خانه



باورت می شود؟
من هنوز نمرده ام
با این که هزار بار خودم را کشتم
اما هنوز لمس می کنم دستانم را
باران به صورتم می زند
مادر بزرگ گیس هایم را می بافد
و من
قد می کشم در زیر آسمان
گونه هایم سرخ می شود
تو دستم را می گیری
و زیر نور ماه
شاخه ی نارنج را در دست می گیری
سر می کشی به دب اکبر
باورت می شود؟
من هنوز زنده ام
و تو آرام آرام
در خاک من جان می گیری
رشد می کنی
می بالی
و من ریشه هایت را می بینم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...