۱۳۹۳ فروردین ۵, سه‌شنبه

سالی که گذشت

از تو چه پنهون اواخر سال احساس می کردم سال خیلی بدی بود. می دونی شبیه کارتون پلنگ صورتی بود که کشون کشون و به زور به آخر سال رسیدیم هم من هم مامان و هم خیلی از اطرافیانم اما الان که خوب فکر می کنم میبینم همچینم سال بدی نبود:
اوایل سال اصلن برام انتخابات مهم نبود اما توی گیر و دارِ انتخابات فرصتی بود که فریاد بزنیم، فرصتی بود که بعد از چهارسال نام موسوی رو فریاد کنیم، هنوز از به یاد آوردنش خوشحال میشم هنوز اشک توی چشمم جمع میشه و برام زیباست که در میانه ی شهر، در وسط میدون ونک نام موسوی و کروبی را با صدای بلند گفتیم و شنیدیم. روحانی بهانه ای بود تا بتونیم باز در وسط شهر همدیگرو پیدا کنیم و لبخند تلخی بزنیم و روزهای سخت و تلخ هشتادوهشت رو مرور کنیم. 
سال گذشته ما آخرین توانمون رو گذاشتیم تا باز هم بجنگیم و فکر می کنم تا حدودی موفق بودیم. همین که در چشم دشمن نگاه کردیم و چیزی که او فتنه می نامید در چشمانش فرو کردیم یک موفقیت بود 
سال 92 گذشت منتظرم تا شاید ایران دلخواهم رو نه در رویا که روزی در واقعیت ببینم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...