۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

شك

شك مثل خوره بر جانم افتاده
سال هشتاد و چهار بود كه تحريم كرديم و احمدي نژاد از صندوق اصلاح طلبان بيرون آمد، از صندوقى كه انتظار داشتيم تقلبى در آن صورت نگيرد ( بحث تقلب يا عدم آن توسط موسوى لارى امرى جداست) با اطمينان از نظارت اصلاحات باز تحريم كرديم و شد آنچه در ٨٨ ريشه گسترد و  عزيزان و زندگى و تمام هستيمان را در خود بلعيد.
سال پيش دايى عزيزم را از دست دادم سرطان داشت و قرار بود براى شيمى درمانى از داروى خاصى استفاده شود كه در ايران نبود، پول دارو كه نزديك به چهل ميليون بود به هلال احمر پرداختيم تا با توجه به تحريم ها بتواند آنرا تهيه كند، دارو يك هفته پس از فوت عزيزمان رسيد. دوست ندارم كسى به خاطر تحريم ها عزيزش را از دست بدهد
دوستانى دارم كه در شركت هاى خصوصى مشغول به كار بودند يا حاضر شده اند بدون دريافت حقوق كار كنند تا وضعيت اقتصادى شركت درست شود و بتواند حقوق معوقه را پرداخت كند. شركت هاى صادراتى بوده اند و يا به دلايل تحريم يا وضعيت دلار به مشكل خورده اند و در حال ورشكستگى هستند
و من توان اين را ندارم كل خانواده ام را به خارج ببرم و بى خيال اين مملكت شوم
و من نميتوانم فكر كنم شايد ملت اعتراض كنند و وضعيت درست شود كه مگر در اين چهار سال با  اين روند صعودى دلار و مايحتاج و مواد اوليه ى خانواده ها، كسى دم برآورد؟
و من از آينده ى خانواده ام ميترسم


*شك مثل خوره بر جانم افتاده، آيا رأى دهم؟*

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...