گاهی نرم و آروم یه غصه ی کوچولو میاد میشینه روی دلت
دست میکشه به گلوت و بغض راه نفست رو میبنده
چشمات آروم آروم گرم میشن و هوای بارونی گونه هات رو تر می کنن
گاهی یه غصه راه رو بر همه چیز می بنده و عضلاتت رو منقبض می کنه
اونوقت یه شونه ی گرم میخوای که سرت رو بذاری و آروم آروم هق هق شکسته در گلوت رو با بارش اشک بریزی بیرون
چیزی نگو فقط شونه ی محکمی برای دلم باش
دست نوازشگری بر پشتم
و بوسه ای بر گونه ام