۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

لباس





صبح لباسم رو می پوشم و میام
صبح خنده های منو می شنوی و میای
صبح منو دعوت می کنی 
صبح از شادی من شاد می شی
صبح منو می بری تا هر شکسته دلی رو شاد کنم
صبح در گوش هم می گید عجب خوشه
شب
لباسم رو در میارم
لباسی که تن خسته ام رو پنهون می کرد
لباسی که دردهای منو پنهون می کرد
لباسی که غمهای منو گم می کرد
لباسم رو در میارم 
و تا صبح می گریم



یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...