۱۳۹۶ شهریور ۷, سه‌شنبه

اشک

اشک های لعنتی من همیشه جاری همیشه پشت مژه های مسخره ی من و همیشه در حسرت فرو نشاندن یک غم
اشک های لعنتی من همیشه انگار که از آتشفشانی از دل برآید و در سوزش و گرمایی که گونه هایم را می سوزانند
این اشک ها هنوز بعد از این همه مدت غم را نشسته اند و هنوز غصه ها زنده و تازه چون زخمی که هنوز منتظر مرهمی ست و انگار این زخم تازه چشم گشوده به دنیا در حالی که سالهاست راه گشوده به قلبم و ماندگارتر از آنست که به مرهمی فرونشیند
من خسته ام از این همه درد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...