۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

بی افسار در تکاپو


«حواست هست که حواست نیست؟»
دو سه روزی هست که افکارم رو نمی‌تونم جمع و جور کنم، تمرکزم کم شده و ذهنم بین خبرهای اقتصادی و سیاسی و مسائل شخصی در رفت و آمده. باید با خودم کنار بیام که آیا باید انتخابات شرکت کنم؟ می‌ترسم از روزی که نتونم خودم رو ببخشم. می‌ترسم از احمدی‌نژادی دیگر و چشم‌های زندانیان سیاسی.
بعد از 25 بهمن آن سال چشم‌های موسوی از ذهنم خارج نمی‌شوند. دوست ندارم خودم را به بی‌عملی متهم کنم و می ترسم از انتخابی که تنها باری به هرجهت باشد. روزگاری دلخوش بودم که انتخابی میان بد و بدتر است و حال...

افکارم مغشوش و بی افسار در حرکت‌اند و من خسته‌ام از اشتباهات بی‌حواسی که سرزنش‌های همکارانم را به دنبال دارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...