«زیر این ماسک بدن نیست، یک ایده ست و ایده ها ضد گلوله اند»
لباسم را میپوشم و دستبندی که برای تولدم خریده اند را نگاه میکنم و بعد به دور مچم است چندان زیبا نیست مهره های بزرگ و سبز. همه میدانند من چندان اهل این .جور مسائل نیستم اما زندایی میداند که سبز دوست دارم و همیشه در وسایل یا لباسم سبز هست .
دیگر برای کسی مهم نیست. دیگر مسئله ی روز داعش است یا چکامه چمن ماه یا دختری دیگر که بی حجاب شده گرچه کدامیک از ما به این مسائل اهمیت نمیدهیم اما برای جنجال جالب به نظر میرسند. انگار ما همه با پوشیه به بیرون میرفتیم و ناگهان یکی چادر از سر برداشته. خودمان هم تکلیفمان با خودمان روشن نیست. دیگر هیچ چیز روشن نیست در عین روشنی تمام. مقابل چشمانمان میدزدند و دزدی نیست، یک اختلاس کوچک است. رو در رویمان دروغ میگویند و یا مصلحت است یا به شما چه. و ما اگر خاتمی جایی برود میزنیم و میکشیم اما مرتضوی حق دارد در میان مردم به کربلا برود و آب از آب تکان نخورد و هیچیک از اطرافیان نپرسید آقا شما برای توبه آمده اید؟؟
من به رنگها اعتقاد دارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر