دله دیگه چه می شه کرد
گاهی هوس می کنه دوست داشته بشه
گاهی هوس می کنه دوست داشته باشه
گاهی هوس می کنه اشک بریزه
بغل بشه
سر بذاره روی شونه های یه عشق
دله دیگه چه می شه کرد
با این سن
با این قد و هیکل
می دونه بعیده
می دونه غیر ممکنه
اما دل میبنده به غیر ممکنا
دل می بنده به چیزایی که دیگه وقتش گذشته
دله دیگه چه می شه کرد
می دونه ازش گذشته
(گرچه از بیست سالگی ازش گذشته بود چه برسه به این سن)
می دونه برای این کارا خیلی دیر شده
میدونه دیگه نمیشه به کسی امید داشت
میدونه آدمِ بزن در رو زیاده
اما چه کنه
دله دیگه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر