کتاب «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند» اثر میچ آلبوم و ترجمهی پاملا
یوخانیان، توسط نشرقطره چاپشده و تاکنون به چاپ سیزدهم (کتابی که در دست دارم)
رسیدهاست. این کتاب که بعد از «سهشنبهها با موری» نوشته شدهاست، در مورد مردیست که میمیرد و به بهشت میرود. در آنجا متوجه میشود
آنچه در مورد بهشت و دنیای پس از مرگ شنیده است با آنچه هست به کلی متفاوت است ،
او باید پنج نفر را ملاقات کند تا به علت زندگیش و دلیل بودنش در دنیا پیبرد.
در پشت جلد کتاب
و در معرفی داستان میخوانیم: «هرپایانی آغاز هم هست، فقط در آن لحظه این را نمیدانیم.
ادی، سرباز کهنه کاری است که احساس میکند در زندگی بیمعنایش، شامل نگهداری از
دستگاههای یک شهربازی، به دام افتاده است. در طول سالها، شهربازی عوض شده و ادی
هم همینطور، از جوانی خوشبین و امیدوار، به گیرمردی تلخ و دلخسته مبدل میشود.
زندگیاش سرشار از یکنواختی، تنهایی و پشیمانی است.
و بعد ادی در روز تولد 83 سالگیاش، در سانحهی
غمانگیزی، هنگام نجات دادن دختر کوچکی از سقوط یک گردونه، میمیرد. در دم آخر دو
دست کوچک را در دستانش احساس میکند و بعد هیچ... ادی در زندگی پس از مرگ چشم میگشاید
و درمییابد که بهشت باغ عدن سرسبز نیست، بلکه جایی است که پنج نفر که در زندگی او
نقشی داشتهاند، زندگی زمینیاش را برایش توضیح میدهند. این پنج نفر ممکن است از
عزیزان او، و یا غریبه باشند. اما همهی آنها، زندگی او را به شکلی تغییر دادهاند.
آن پنج نفر، به
نوبت، پیوندهای نادیدهی زندگی زمینی او را نشانش میدهند. در تمام طول داستان،
ادی نومیدانه به دنبال یافتن رستگاری در آخرین اقدام زندگیاش، یعنی نجات آن دخترک
است: آیا کارش موفقیتی قهرمانانه بوده یا شکستی مفتضحانه؟
پاسخ این سؤال
که از نامحتمل ترین شخص میآید، به اندازهی لحظهی دیدن بهشت، الهامبخش است.»
همیشه به انسانهای نخستین غبطه میخوردم
که برای درک محیط اطرافشان مجبور به تفکر و مجادله با خویش و در نهایت ساخت
اسطوره و افسانه بودند. آنها از هیچ دین و آیین و علمی تقلید نمیکردند. ذهن آنها
چنان خلاق بود که به شیوهی خودشان مسائل را بررسی و درک میکردند. دوست داشتم
مثل هندیان مسائل پس از مرگ را به شیوهی خودم بررسی کنم نه آنچه از دین یا
گذشتگان به من رسیده است.
حال با خواندن
کتاب «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند» احساس میکنم تا به حال راه را اشتباه
رفتهام. میتوان انسانی امروزی بود اما اسطوره، افسانه، درک و بینش خود را داشت،
با مسائل درگیر شد و درکی جدید از زندگی، مرگ و جهانِ پس از مرگ داشت؛ کاری که میچ
آلبوم به زیبایی انجام داده و برای من خوشایند است. جالب است در این زمانه کسی
باشد که تحلیلی شخصی و خلاقانه از زندگی داشته باشد و برای جهان پس از مرگ خویش درکی فلسفی و زیبا
بیافریند.
بسیاری از ما در
مراحلی از زندگی این سؤال را از خود پرسیدهایم که راستی علتِ بودن، هستی و
مسئولیت ما در این جهان چیست؟ چرا اینجا در این نقطه از جهان زندگی میکنم و حال
مسئولیتم چیست؟ و هنگامیکه سنی از ما میگذرد دغدغهی ما اینست که آنچه به عهدهی
من بود به خوبی انجام شد؟ جواب این سئوالات اولین دغدغهی ما پس از مرگ است و از
سوی دیگربهشتی که تو در نظر داری با بهشت من ممکن است متفاوت باشد. زیباترین جمله
ی کتاب دربارهی همین است که: «بزرگترین هدیهای که خدا میتواند به تو بدهد این
است: درک آنچه در زندگیات گذشته. تا زندگیات برایت توجیه شود. این همان آرامشی
است که دنبالش بودی.»
داستان از پایان
زندگی ادی شروع میشود و رفت و برگشتهای زمانی خللی در داستان ایجاد نکردهاست.
نظم و هماهنگی داستان بسیار زیباست و تعلیقها به جا و عمیق. شاید به جرئت بتوانم
بگویم بهترین کتاب میچ آلبوم که تا به حال خواندهام.
نوشتههای
مرتبط: