۱۳۹۹ اسفند ۱۸, دوشنبه

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده

یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده

یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن

هیچ دعایی به آسمونش نمیرسه

هیچ ظالمی مجازات نمیشه

هیچ کسی به حقش نمیرسه

و همه ی مردمش مردگان در حال حرکتند

یک گوشه از دنیاست که کسی ازش خبری نداره 

و مرده و زنده بودن مردمش برای کسی مهم نیست

یک گوشه از دنیا که اینجاست

۱۳۹۹ اسفند ۱۶, شنبه

زمان ما

 ما نسلی هستیم که در  زمان جنگ بودیم

زمان بمب و موشک و بمباران

زمان اشک و آه و تشییع جنازه 

زمان مرگ برادران و دوستان

سخت ترین زمان ممکن بود و هر روز استرس و اضطراب 

برادران و پدرانمان در جنگ بودند و ما زیر موشک باران دشمن 

و مدرسه

مدرسه مزخرف ترین خاطره ی هرکدام از ما بود

استرس و اضطراب درس و مشق و تکلیف و معلمهایی که درکی از استرس ما نداشتند

حس میکردند هرچه نمره کمتر بدهند، هرچه تکلیف بیشتر بدهند هرچه امتحان سخت تری بگیرند از ما انسانهای بهتری میسازند

بی هیچ فهمی از اضطراب و استرس یک کودک یک نوجوان و یک جوان زیر آوار دردها و مرگها و ترسها

ما نسلی هستیم که کسی درکی از مشکلات ما نداشت

و حال این نسل با هزاران مشکل روحی و ذهنی وارد دنیای ژن های خوب شده

ژن های خوبی که با رانت پدران و خانواده هایشان به ما نسل سوخته فخر می فروشند

ما را از هیچ چیز نترسانید ما خاکسترمان هم پوسیده است چه برسد به خودمان 

۱۳۹۹ اسفند ۱۱, دوشنبه

بخشش

 بعضی چیزها قابل بخشش نیستند. بعضی اتفاقات، اشتباهات، بیرحمی ها و آزارها قابل بخشش نیستند. بعضی از آنها تمام زندگی یک نفر، یک عده و یا یک ملت را هدر می دهند. تمام بود و نبود یک انسان یا یک ملت را تحت تاثیر قرار میدهند. چنین اشتباهاتی قابل بخشش نیستند چرا که عمر هدر رفته ی یک انسان یا یک نسل را نمی توان بازگرداند. زخمهای قلب و روح و ذهن آنها هرگز التیام نمی یابد. 

۱۳۹۹ اسفند ۹, شنبه

من برمیخیزم

 من یک سنگم

هرچقدر می خواهی مرا بتراش

هرچقدر می خواهی به من ضربه بزن

مرا دور بینداز

مرا رها کن

من صیقل می خورم

من جلا می یابم

من یک الماسم

چه لگدمالم کنی چه بر تاج نهی

چیزی از ارزش من نمی کاهد

هرچه باشد هر چه شود

من برمی خیزم و به راهم ادامه می دهم

۱۳۹۹ اسفند ۴, دوشنبه

بازگشت

 میخوام برگردم اینجا، 

جایی که کسی منو نمیبینه و میتونم خودم باشم

از فیسبوک و اینستا خیلی وقته فرار کردم و دیروز هم از توییتر

دلم میخواد هرچی میخوام بنویسم بدون این که قضاوت بشم یا مجبور باشم به خاطر کسی یا چیزی خودسانسوری کنم 

از امروز اینجا هستم برای خودم

۱۳۹۸ فروردین ۱۵, پنجشنبه

کودک نازنین من

بغلت میکنم و سرم رو روی شونه های نحیفت میذارم و بهت میگم: منو ببخش میدونم توی این زندگی خیلی اذیتت کردم میدونم همیشه سرزنشت کردم میدونم همیشه به جای تو حق رو به دیگران دادم اما عزیزم تو هم زیادی بازیگوش بودی کودک درونم رو در آغوش میکشم و با هم اشک میریزیم

۱۳۹۶ آذر ۱۹, یکشنبه

عشق را باید هر روز دوباره نگاه کرد

کتاب #ملت_عشق نوشته ی نویسنده ی ترک الیف شافاک و با ترجمه ی زیبا و روان ارسلان فصیحی تا به حال یکی از پرتیراژترین کتابهایی ست که در این دوره به چاپ سی و بالاتر رسیده است. این کتاب به شیوه ی داستان در داستان نوشته شده . داستان اول که تا پایان کتاب نیز ما را همراهی می کند در مورد خانم ویراستاری است که مجبور است کتابی را ویراستاری و نظرش را پیرامون آن کتاب بدهد اما داستان دوم همان کتابی است که این خانم مطالعه میکند و در طی  آن با زندگی مولانا عارف و شاعر ایرانی آشنا می شود . داستان دوم نیز خود به شیوه ی روایت های چندگانه بیان شده که هر شخصیت داستان را از زاویه ی دید خود بیان میکند.
کتاب بسیار زیبا و دلنشین پیش میرود و برای آشنایی خواننده ی مبتدی و ناآشنا به ادبیات فارسی بسیار مفید و زیباست گرچه برای خواننده ی حرفه ای پیش و پا افتاده به نظر میرسد با اسنادی محدود و حالتی رمان گونه و بازاری ، چنین برداشتی درست است اما در آن صورت باید به کتاب های استاد زرین کوب و به خصوص کتاب ارزشمند پله پله تا ملاقات خدا مراجعه کرد و از اسناد و کلمات استاد سود جست
.

یک گوشه دنیا

 کشوری یک گوشه از دنیاست که فراموش شده یک گوشه از دنیاست که حتا خدا هم اونو فراموش کرده یک گوشه از دنیاست که مردمش وجود ندارن هیچ دعایی به آ...