ما نسلی هستیم که در زمان جنگ بودیم
زمان بمب و موشک و بمباران
زمان اشک و آه و تشییع جنازه
زمان مرگ برادران و دوستان
سخت ترین زمان ممکن بود و هر روز استرس و اضطراب
برادران و پدرانمان در جنگ بودند و ما زیر موشک باران دشمن
و مدرسه
مدرسه مزخرف ترین خاطره ی هرکدام از ما بود
استرس و اضطراب درس و مشق و تکلیف و معلمهایی که درکی از استرس ما نداشتند
حس میکردند هرچه نمره کمتر بدهند، هرچه تکلیف بیشتر بدهند هرچه امتحان سخت تری بگیرند از ما انسانهای بهتری میسازند
بی هیچ فهمی از اضطراب و استرس یک کودک یک نوجوان و یک جوان زیر آوار دردها و مرگها و ترسها
ما نسلی هستیم که کسی درکی از مشکلات ما نداشت
و حال این نسل با هزاران مشکل روحی و ذهنی وارد دنیای ژن های خوب شده
ژن های خوبی که با رانت پدران و خانواده هایشان به ما نسل سوخته فخر می فروشند
ما را از هیچ چیز نترسانید ما خاکسترمان هم پوسیده است چه برسد به خودمان